گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 40
شماره 49 - آذر و دي 1383






هنگامۀ بیداري
اسماعیل شفیعی سروستانی به گزارش بی.بی.سی، در ادامه حملات به مراکز مسلمانان در هلند یک مسجد دیگر دستخوش
آتشسوزي شد... تا کنون بیش از بیست مرکز متعلق به مسلمانان این کشور مورد تعرض و خرابکاري قرارگرفته و تعدادي از آنها
به آتش کشیده شده است. ثبت 344 مورد اعمال خشونتآمیز علیه مسلمانان در انگلیس طی دو سال اخیر... . در آمریکا بیش از
75 میلیارد دلار صرف گسترش وهابیت در مقابل اندیشه انقلاب اسلامی ایران شده است. توهین روزنامه سویسی به اسلام. تکفیر
شیعیان در گفتوگو با کانال الجزیره قطر. تدریس تورات و انجیل در دانشگاههاي تونس. جناح افراطی راستگراي سوئیس
حمله تبلیغاتی شدیدي را علیه مسلمانان آغاز کرده است. حضور پوششی مأموران یهودي در مناطق شیعهنشین افغانستان. تلاش
آمریکا براي حذف آیات جهادي از میان کتب آموزشی عربستان و کویت. فعالیت 600 سایت اینترنتی علیه شیعیان. توزیع بیش
از یک میلیون کتاب مقدس در عراق. چاپ کتاب ضد شیعی در مصر. تأسیس کلیساي انجیلی مسیحیان صهیونیست در کویت.
مراجعه به آرشیو خبرگزاریها و کندوکاوي ابتدایی ما را مواجه با صدها خبر از نوع اخبار یادشده میکند. پیش از این دربارة هجمۀ
سخن گفتهایم. لشکرکشی غرب صلیبی به « جنگ صلیبی جدید » جدید و سازمان یافته غرب علیه مسلمین و بهویژه شیعیان با عنوان
سرزمینهاي اسلامی و داعیۀ ایجاد امنیت براي اسراییل (و به عبارت دیگر تصرف تمام بیتالمقدس) و تعرض به تمامی ساحتهاي
خاکی و فرهنگی آنان با استفاده از انواع سلاحهاي نظامی و تبلیغاتی هر ناظر آگاهی را متذکر جنگ دویست سالهاي میشود که با
کلیساي » غرب مسیحی علیه مسلمین اتفاق افتاد. چنانکه رئیسجمهور آمریکا (بوش) که خود از پیروان « جنگهاي صلیبی » عنوان
« جنگ صلیبی » مسیحیان صهیونیست) است و تیم همراه خود را نیز از میان همین پیروان انتخاب کرده بارها از عنوان ) « انجیلی
استفاده کرده است. جنگ دویست ساله صلیبیون و همپیمان آنها؛ یعنی سپاه وحشی مغول، سرزمینهاي فراخ، آباد، متمدن و
بافرهنگ مسلمین را مبدل به ویرانهاي ساخت که واسپس آن نه تنها هیچگاه مسلمین امکان حضور یکپارچه در صحنه حیات
سیاسی، اجتماعی و اقتصادي را نیافتند بلکه در شرایط انفعالی مهیاي تأثیرپذیري از غرب قرون شانزده و هفده (پس از رنسانس) نیز
شدند. وضعی که غربزدگی پیچیدهاي را عارض بر حیات مسلمین ساخت. بیداري جوامع مسلمین واسپس بیش از دو قرن رخوت و
سکون در هنگامهاي که غرب پایان تاریخ خود را به تجربه نشسته و سیر نزولی را تا مغاك انحطاط و تباهی و بحران آغاز کرده
و شکلگیري نهضتهاي اسلامی در اقصی نقاط جهان در کنار بروز نوعی احساس نیاز و آمادگی در بشر غربی براي رجوع به
و آموزههاي صهیونیستی هستند بر آن « عهد عتیق » حیثیت معنوي و دینی، گردانندگان غرب را که عموماً متأثر از ادب و ادبیات
داشته تا قبل از شکلگیري کامل نهضتهاي اسلامی و گسترش آن در اقصی نقاط عالم که ناگزیر غرب را ناگزیر به انفعال و قبول
شکست میسازد در اقدامی بازدارنده کلیه توان خود را وارد میدان کنند تا شاید با هجمهاي وسیع (نظامی، سیاسی، فرهنگی) جلو
صفحه 6 از 62
یاد « جنگ بازدارنده » این جریان را سد کنند. گفتنی است وزیر امور خارجۀ آمریکا بارها در سخنرانیهاي خود از این اقدام با عنوان
کرده است. و در این راستا طرح مباحثی مجعول چون ضرورت آمادگی براي ظهور حضرت عیسی، تأسیس تختگاه آن حضرت در
معبدي که بهجاي مسجدالاقصی ساخته میشود و... خود حکایت از احساس خطري بزرگ و فراگیر از ناحیۀ شرق اسلامی میکند
و تمسک غرب به آموزههاي دینی (یهودي) و القاي آن میان مسیحیان نیز حکایت از تلاش براي ایجاد انگیزه و آمادگی براي
مبارزة مستمر با مسلمانان دارد. موعود طی دو سال اخیر با افشاي کلیه جهتگیریها و اقدامات این جریان سعی در پردهبرداري از
اهداف و اغراض غرب و آگاهی بخشی به مسلمین و شیعیان براي اتخاذ استراتژي و سیاست هوشمندانه داشته است تا شاید مانع از
شکلگیري تحلیلهاي نهچندان درست حاصل از اطلاعات ضعیف و دست دوم شود؛ چنانکه بارها متذکر این معنا بوده که
لشکرکشی به عراق نه براي تصرف منابع نفتی بلکه براي نیل به هدفی مهمتر است. هدفی که غرب امیدوار است با رسیدن به آن
شود، آنهم در آستانۀ تاریخی نو که به نام دین و به نام اسلام حقیقی آغاز شده است. « فروپاشی فرهنگ و تمدن خود » مانع از
عوامل زیر در جنگهاي دویست ساله صلیبی نقش عمدهاي را در طولانی شدن جنگ و وارد شدن خسارات و تلفات در میان
مسلمین ایفا کرد: تشتت و پراکندگی میان امیران و حاکمان بلاد اسلامی؛ دم غنیمتدانی و اشتغال به دنیا در پارهاي امیران و در
نتیجه از بین رفتن غیرت و حساسیت؛ غفلت از خصم و فقدان شناسایی کامل آن و دست کم گرفتن خصومت صلیبیون؛ عدم
درك و تحلیل درست از موقعیت تاریخی که مسلمین در آن بهسر میبردند؛ غفلت از عوامل خودي که به شیوههاي مختلف
جذب و همراه با فرماندهان صلیبی شده بودند؛ و... . گوییا بیآنکه بخواهیم در شرایطی قرار گرفتهایم که هر لحظه به آشکار شدن
رویارویی نهفته و جدال پوشیده مسلمین و غرب استکباري نزدیک میشویم. در این معرکه سه عامل بر پیچیدگی و چند لایه بودن
رویارویی میافزاید: 1. آگاهی غرب از فرا رسیدن فصل فتور و سقوط در حوزه فرهنگ و تمدن و پایان تاریخ غربی، واسپس
چهارصد سال اعتلاء، در برابر حوزة فرهنگی شرق اسلامی؛ 2. وابستگی شدید مسلمین در عموم مناسبات و معاملات به غرب و
شیفتگی رو به تزاید براي مدرنیته؛ 3. سردمداري یهود و معرکهگیري اولاد اسراییل در میان میدان. اینک جدال با طی مراحل
فرصت » فرهنگی و سیاسی وارد مرحلۀ نظامی شده است؛ چنانکه امروز عراق میدان بزرگ جنگ رویاروست. در چنین موقعیتی
ویژهاي که در آن « شرایط تاریخی » بزرگترین لطمه را به مسلمین وارد میسازد. از همینروست که مطالعه و شناسایی « سوزي
بهسر میبریم، شرط ضروري استمرار حیات و حفظ سیادت ایران اسلامی است. در این شرایط، توجه به موارد ذیل را مقام یک
معلم و نویسنده در حوزه فرهنگ اسلامی لازم و ضروري میشناسیم: 1. احیاي غیرت و تعصب دینی و روحیۀ مجاهده براي حراست
از کیان فرهنگی و مواریث مسلمین بهعنوان امانت الهی؛ 2. احیاي روحیۀ سلحشوري و قهرمانی براي رویارویی با اجانب و حفظ
شرف و دارایی مردم این سرزمین؛ 3. بازسازي و تجدید بناي اعتماد عمومی مردم از طریق توجه به خواستهها و اعطاي مطالبات
آنها، توبیخ غارتگران بیتالمال، نواخت مستضعفان و خدمتگزاران، توسعۀ عدالت (بهدور از شعار و لفاظی) در همۀ مناسبات
اجتماعی، حذف سلسله مراتب وحشتناك دسترسی به مسؤولان و احیاي شیوة زندگی ساده و بسیط در میان کارگزاران؛ کوتاه
. کردن دست عوامل شناختهشده و مرتبط با برخی افراد شاخص (معروف به آقا زادهها) از قطبها و شریانهاي اقتصادي کشور؛ 4
حذف جدي و بیتعارف برخی مدیران ضعیف و ناکارآمد که تنها از طریق ارتباطات قومی و قبیلهاي و حزبی مجال تصرف
مادامالعمر مناصب فرهنگی، سیاسی و اقتصادي را یافتهاند؛ 5. بریدن بندهاي وابستگی اقتصادي، فرهنگی و سیاسی به غرب از طریق
تلاش براي خارج ساختن مناسبات اجتماعی از پیچیدگی موجود، تشویق بساطت زندگی، خودکفایی سریع در تهیه مایحتاج
عمومی؛ 6. تلاش براي شناسایی و حذف عوامل وابسته، جاسوس، مرعوب و مجذوب در برابر دشمن غربی در هر هیأت و لباس و
میان کلیه سطوح مناسبات سیاسی، اقتصادي، فرهنگی؛ 7. بسط فرهنگ مهدوي با اتکاء به مطالعات فرهنگی در سطوح مختلف
بهدور از شعار و سیاستزدگی مرسوم و احیاي فرهنگ انتظار در میان مسلمین. هر مسلمان با غیرتی در عجب میماند که چرا با
صفحه 7 از 62
وجود آنهمه لطمه و آسیب که طی دویست سال اخیر از سوي غربیان متوجه کیان کشورهاي اسلامی شده است، هیچ مرکز جدي
در این کشورهاي تأسیس و راهاندازي نشده و هیچ دانشگاهی دو واحد درسی را « یهودشناسی » و « غربشناسی » و فعالی براي
دستکم براي خالی نماندن عریضه به این مباحث اختصاص نداده است. چنانکه آدمی در عجب میماند از گزیده شدن چندبارة
مسلمین از یک روزنۀ موذي. والسلام
غربت در غرب
گفتوگو با دکتر یحیی بونو اشاره: حقیقت اسلام و فرهنگ و تمدن اسلامی، بسیاري از صاحبان بصیرت را از اقصی نقاط عالم
مجذوب خود نموده، پروفسور یحیی بونو نیز یک مسلمان فرانسويالاصل است که از سیزده سال پیش به ایران آمده و در مشهد
مقدس اقامت گزیده است. وي با ترجمه قرآن جایزة ویژه خادمان قرآن را از آن خود کرده است. بهتر آن دیدیم ضمن
نظراتشان را در این خصوص جویا شویم. در ابتدا میخواهیم شما « تمدن غرب و احیاي اندیشه دینی » گفتوگویی با ایشان دربارة
ن´ را بیشتر بشناسیم، از خودتان براي ما بگویید. بنده 46 سال سن دارم. در حدود بیست و دو سالگی مسلمان و شیعه شدم و الا
سیزده سال است که به ایران آمدهام و در جوار حضرت رضا(ع) زندگی میکنم. در آنجا از محضر آقاي سید جلالالدین آشتیانی
کسب فیض کردهام. پایاننامه دکتراي الهیاتم را که دربارة آثار فلسفی و عرفانی امام خمینی(ره) بود، در سوربن فرانسه دفاع کردم.
در حال حاضر هم مشغول ترجمۀ قرآن به همراه تفسیر و تحقیق دربارة آیات هستم که جلد اول این مجموعه دو سال پیش چاپ شد
و به خاطر آن جایزة ویژه خادمان قرآن را هم دریافت کردم. البته این کار را من و آقاي جواد حدیدي با کمک هم انجام میدادیم
که متأسفانه ایشان مرحوم شدند ولی انشاءالله خودم این کار را ادامه میدهم و سعی میکنم هر دو سال یک جلد از این مجموعه
را منتشر کنم. علاوه بر این براي برنامههاي مذهبی رادیو و تلویزیون فرانسه نویسندگی و گویندگی هم میکنم و به غیر از
ترجمههاي پراکندهاي که هر از چند گاهی پیش میآید یک سایت شیعی تأسیس کردهایم که بهترین و معتبرترین پایگاه شیعیان به
زبان فرانسوي بهشمار میآید. با توجه به اینکه بیشتر مطالعات و اهتمام شما پیگیري جدي مباحث فلسفی در میان سرزمینهاي
اسلامی بوده است و به عنوان کسی که در غرب زندگی و در دانشگاه سوربن فرانسه از رسالهاش دفاع کرده است و با نظر به این
که کشور فرانسه هم مبدأ بسیاري از تحولات معاصر غرب بوده است، فکر میکنید موضوع محوري و اساسی فرهنگ و تمدن غربی
خلاصه شده است ولی به « انسان محوري » بیش از « فرد محوري » که آن را از مشرق زمین منفک میکند چیست؟ تمدن مدرن در
طور کلی انسان محوري و فرد محوري هر دو در آنجا اصل است؛ در واقع آنها از یک جهانبینی خدا محوري که در آن خدا اصل
و اساس و هدف بوده به جامعه انسان محوري رسیدهاند که در آن خود انسان معیار و هدف شده و با گذر از چند تحول به فرد
محوري رسیدهاند. با اتکا به چنین مبنایی است که شاهد تمدن غربی و یا به عبارت بهتر تمدن مدرن هستیم؛ چرا که این تمدن هر
ن تمام مرزها را درنوردیده و در همه جا دیده میشود. تمدن مدرن هر چند یک استثنا در میان ´ چند از غرب شروع شد لیکن الا
تمامی تمدنها به شمار میرود ولی با تمام قوا در مقابل همه آنها ایستاده است و جالب است بدانیم که هر چند غربیان قائل به نسبیت
و نسبی بودن ارزش همه چیز هستند ولیکن در اینجا تنها یک تمدن را قبول دارند و صحبت از تکثّر نیست که تمدنهاي مختلفی را
به حساب بیاورند. براي تمدنهاي غیربشري هم چنین تعبیر میکنند مثلًا بعضی اقوام در آفریقا در عصر حجر، ماندهاند و بعضیها مثل
مسلمانان، در قرون وسطی و این تنها ما غربیها هستیم که به قرن بیستم رسیدهایم و باید به دیگران کمک کنیم تا از آن فضایی که
در آن قرار دارند بیرون آمده و قدم به قرن بیستم بگذارند. اصلًا اینها یک روح و جان واحدي را براي تمدنهاي مختلف قبول
ندارند که براي آن احترام قایل باشند و زمینههاي گفتوگو میان آنها را فراهم کنند. میان کسانی که طی سالهاي اخیر در ایران
سعی در مطالعات غربشناسی داشتهاند، گفت و گویی در این باره بوده که آیا تمدن صرفاً یک ظرف است و میتوانیم در آن هر
صفحه 8 از 62
چه بخواهیم بریزیم یا اینکه هر آنچه در صورت آن متجلی میشود نشأت گرفته از باطن و ماده اولیهاش است و به هیچ وجه این
صورت منفک از آن نیست به بیان دیگر آیا میان تمدن که صورت مادي است و مناسبات مردم را سامان میدهد با آن فکر و
اعتقادي که در ابتداي دوره جدید شکل گرفته، نسبتی وجود دارد یا خیر؟ بله! حتماً نسبتی وجود دارد. یعنی ظواهر مادي و
تکنولوژیکی چیزي نیست که به اصل و روح یک فرهنگ ارتباط نداشته باشد. هزاران سال مردم میدیدند که آب در دیگ
میجوشد ولی هیچکس به فکر ساختن ماشین بخار نیفتاده بود. انقلاب تکنولوژیکی از زمانی شروع میشود که انسان شروع به
ساختن ماشین میکند. غربیهاي آن زمان و از جمله مخترع ماشین بخار به محیط طبیعت و دنیاي اطراف خود هرگز به عنوان تجلی
خدا و کتابی براي مطالعه و سیر الیالله و خلاصه نوعی وحی نگاه نمیکردند بلکه سخن از این بود که طبیعت و عالم خارج، معدن
استعدادها و قدرتهایی است که باید به دست ما تسخیر شوند. در واقع مقصد تصرف طبیعت و کسب و افزایش قدرت است و به
اصطلاح علمی طبیعت بزرگترین مجموعه معادن مختلف انرژي است که میبایست از آن تا آنجا که ممکن است و میتوانیم به نفع
خودمان بهرهبرداري کنیم. روحیه مردم آن زمان با روحیه مردم در تمدنهاي پیشین یک تفاوت اساسی داشته و آن هم اینکه، مردم
سابقاً به طبیعت به عنوان تجلی خدا و تجسم یک کتاب و کلمات آسمانی و خدایی مینگریستهاند که میبایست از آن در راستاي
تکامل و تعالی بشریت بهره جست نه اینکه براي استفادههاي مادي و بهرههاي نفسانی آن را تسخیر کرد. در حال حاضر دو نوع
ابتذال را میتوانیم در غرب شاهد باشیم: یکی در عرصه تسلط جویی و استکبار ورزي و یا همان امپریالیسم و دیگري ابتذال و
انحطاط اخلاقی. آیا این را میتوانیم فرزند آن فرهنگ و فکر و روحیه بدانیم؟ بدون شک ابتذال و سلطهطلبی زاده فرد گراییاند؛
خصوصاً این طرز تفکر که تنها یک فرهنگ و تمدن وجود دارد و باید به خاطر رفاه خود مردم، آن را به زور هم که شده به خورد
آنها بدهیم. وقتی آنها معتقدند ما در یک مرتبه و پلۀ بالاتر از دیگر مردم جهان قرار داریم، پس حق داریم که منابع طبیعی آنها را
به نفع خودمان استفاده کنیم هر چند براي عوامفریبی، عنوان کمک براي صعود به قرن بیستم را بر آن میگذارند؛ لذا استعمار و
امپریالیسم مدرن هیچ وجه شبهی حتی با جنگهاي صلیبی و یا استعماري که در قرون وسطی در آمریکاي لاتین جریان داشته، ندارد.
هر چند به ظاهر در وجوهی میتوان اشتراکهایی دید، لیکن در زیر بناي نظري حتی مغولها چنین مبناي نظري نداشتهاند. استعمار و
امپریالیسم مدرن طبیعتاً یک زیربناي مدرن دارد که صد در صد با جهانبینی آن مرتبط است؛ هر چند برخی عناصر دیگر نظیر
سختگیریهاي کلیسا بر این امر تأثیر داشته و بهطور طبیعی باعث چنین واکنشی شده باشد ولی به هر حال مبناي جدید بر این نیست
که به تعالی برسیم بلکه بنا براین است که همه چیز به ماده منتهی شود که غایت این وادي هم صرفاً کسب مذلت هر چه بیشتر و به
هر صورت ممکن و مورد تصور است؛ چرا که اگر براي آن قائل به حد و میزان و معیار باشیم باید آن تعریف محدود را از جایی
گرفته باشیم. وقتی انسان جاي خدا را گرفت و ماده هم تنها واقعیت شناخته شده و مورد پذیرش شد طبیعی است که دیگر هیچ
معیار و مقیاسی قابل قبول شخص نباشد. قانون ماده یعنی نزول، آن هم با حداکثر جاذبه و سرعت. اگر بخواهی بگویی، ضعیف هم
حق و حقوقی دارد، این مطلب دیگر در زمرة قوانین مادي نمیگنجد و تنها کسی میتواند چنین مطالبی را بر زبان براند که معتقد به
یک مبدأ و حیانی و الهی باشد که در واقع چنین مبدأیی، مبدأ ارزشهاي اخلاقی غیر مادي به شمار میرود. مادي گراهایی که
چنین حرفهایی میزنند در واقع باقی ماندههایی از گذشتهشان را تکرار میکنند والا با مبانی و اصول جدید که اصلًا این حرفها قابل
قبول نیست. قانون ماده میگوید قوي میبایست بر ضعیف غلبه پیدا کند، ماشین اقتصاد باید بچرخد و اگر براي این چرخیدن لازم
باشد که هفتصد هزار نفر قربانی بشوند، اصلًا مهم نیست. مهم این است که سرعتها زیادتر و کوچکترها و ضعیفها نابود شوند و
لذاست که نمیتوان اخلاقی مبتنی بر نظریات ماديگرایانه داشت. به جز ارزشهاي قراردادي و توافقی که هر کس میتواند هر وقت
و هر جا بگوید من آنها را قبول ندارم و میخواهم بنابر قوانین قويتر و ضعیفتر رفتار کنم. علت اصلی آن هم این است که مبناي
الهی ندارد و مبدأش قراردادي است. از دو دهه قبل به این طرف ما در جهان غرب شاهد نوعی احیاي اندیشههاي دینی و گرایش به
صفحه 9 از 62
مسایل معنوي و دینی هستیم خصوصاً در آمریکا که به تعبیري میتوان آن را سرآمد تمدن و فرهنگ غرب و الگوي فرهنگی دیگر
کشورها دانست و جالب است که این رویکرد روز به روز شکل جديتري به خود گرفته و با شکست بلوك شرق و فروپاشی اتحاد
جماهیر شوروي امروز غرب، اسلام را هماورد خویش میشمرد. به نظر شما علت این رویکرد جدید چیست؟ به مطلب بسیار مهمی
بوده « رنه گنون » ، اشاره کردید. ظاهراً اولین کسی که یک تحلیل تئوریزه شده و محکم از این مطلب پیش از وقوعش بیان کرده
است؛ البته هم به استناد مطالب ادیان مختلف و هم با تمسک به استدلالهاي عقلی. ماديگرایی بشر درهاي آسمان را به روي او
بست ولی فراموش نکنیم که این محدودیت نمیتواند همیشگی باشد و لذا براي استمرار پیدا کردن آن میبایست شیطان بیکار
ننشیند و به اصطلاح درهاي ادیان معکوس و یا ملکوت سفلی را باز کند. مفهوم دجال، همان ماديگرایی است که ضد دین است و
دین معکوس به همراه دارد و در برابر امام و عدالت به عنوان یک پیامبر معکوس عمل میکند. از همینرو مرحله ماديگرایی بشر
را نمیتوان آخرین مرحله انحطاط او دانست. مرحله بعدي ماديگرایی که رنهگنون مفصلًا به آن پرداخته مرحله گشایش و انفتاح
تمام درهاي هر چه پایینتر بشري است. همانند همان نقشی که علمزدگی در مرحله قبلی ایفا کرد. در مرحله انفتاح، گنون معتقد
است که هم یأجوج و مأجوج وارد عرصه میشوند (البته بر اساس همان تقریر توراتی) و هم ادیان التقاطی زیادي بهوجود میآید.
هیچکدام از ادیان التقاطی با همدیگر به جز دو نقطه با هم مطلقاً اشتراکی ندارند؛ یکی آن که (New age) ن در هزارة سوم ´ الا
بدون تمسک به مسایل شرعی معنویت و علم را جمع کنیم، دوم تناسخ که تقریباً همه آنها قائل به تناسخ هستند. عمده این ادیان که
از حیث تعداد در فرانسه و آمریکا هستند به فرا روانشناسی (پاراسایکولوژي) و یا به عبارت دیگر به احضار ارواح و طالعبینی و
امثال آن مشغولند. اینها حدود دویست مجله و روزنامه در اختیار دارند. خصوصاً در محیطهاي پروتستان که از این دست حرکتهاي
شبه دینی و خارج از کلیسا و تشکیلات دینی رسمی سابق دیده میشود و چه بسا اینها بیست، سی پیغمبر جدید هم داشته باشند. الا
ن فقط در آمریکا بیست، سی نفر مسیحی هستند که ادعاي پیامبري دارند؛ که البته این هم یکی از درهایی است که شیطان براي ´
گمراه کردن مردم باز میکند. گروهی هم که به اصطلاح شرقگرا شدهاند، یوگا و آموزههاي سرخپوستی را با هم به عنوان یک
دین جدید مخلوط و عرضه میکنند. خلاصه اینکه عمده این دین گراییها در ادیان آسمانی ساخته نشدهاند و حتی کلیساهاي سنتی
اینگونه حرکتها را محکوم میکنند چه رسد به اسلام. به هر حال این نوع استقبال و اقبال مردم به دین به نظر من اصلًا نوید مطلب
خاصی نیست بلکه نشان دهندة رسیدن به همان مرحلۀ جدیدي است که رنهگنون پیشاپیش با استفاده از استدلالهاي عقلی از آن
خبر داده بود. یعنی شما گرایش به دین را در ادامۀ همان اغتشاشات و ابتذالات ناشی از ماديگرایی غرب میدانید یا اینکه به
عکس آن را یک نقطه برگشت بشریت به دین میبینید؟ به نظر من که اصلًا برگشت نیست بلکه نقطهاي پایینتر از انحطاط و
ماديگرایی است و در واقع نقطه تلاش و اضمحلال و ذوب شدن در چیزهایی است که پس از مرحلۀ عقل ابزاري به شمار میآیند.
خلاصه اصلًا نشانۀ اعتلا و بالندگی نیست. استدلال شما چیست؟ اولًا که همۀ این ادیان التقاطیاند و هیچ جایی براي تعقل و یا
انجام دادن اعمال بر طبق نیت صحیح و مشروع وجود ندارد و صرفاً روي احساسات افراد تکیه میشود و هم پیامبران و رؤساي این
برنامهها و هم پیروان همگی در مرحله حس باقی میمانند و اصلًا به مرتبه تعقل نمیرسند چه رسد که بخواهند به مراتب بالاتر سیر
کنند. آیا شما این جریانات را به معنی پایان تاریخ غرب نمیدانید؟ قطعاً به این سمت سوق پیدا کرده است اما اینکه چقدر از عمر
غرب باقی مانده باشد، معلوم نیست؛ چرا که شاید روزي برسد که دین معکوس و مقلوب و دروغین اینها جهانشمول هم بشود و
پاپ و پیامبر بزرگ متعلق به یکی از این جریانات معکوس و دروغین موفق بشود تمام اینها را تسخیر کند که این مطلب اصلًا بعید
نیست. پس در واقع شما این نوع دینگرایی جدید را تجلی و ظهور نوعی دجال میدانید؟ بله همه اینها دجالهاي کوچکی هستند
که براي ظهور دجال بزرگ مقدمهچینی میکنند. به نظر شما آیا مردم امروز غرب از مادهگرایی احساس سرخوردگی نمیکنند و
از این فضایی که در آن هستند خسته نشدهاند؟ کاملًا واضح است که مردم غرب دچار نوعی خستگی شدهاند و به همین جهت
صفحه 10 از 62
است که این همه دام براي آنها گستراندهاند. به عنوان مثال، هیپیها بهترین مردم غرب بودند که بناي انتقاد از آن را گذاشتند و پس
از مدتی آنها را اسیر و مبتلاي مواد مخدر کردند. پس معتقدید غرب در بنبست قرار گرفته و دچار یک بحران و خلجان جدي
شده است؟ در این که شکی نیست. منتها مسئله این است که به افرادي که نیازمند معنویت هستند، معنویت دروغین عرضه میکنند
و به آنها که طالب روحاند، نفس عرضه میکنند. آیا فکر میکنید این مطلب از جایی هدایت میشود؟ مسلماً بله. از کجا؟ از
شیطان و ایادي او که همان واسطههاي بیشمارش هستند. در تمام فرهنگهاي قدیمی اینطور نبوده که امور را به مادي و غیر مادي
تقسیم کنند بلکه به سه دسته مادي، نفسی و روحی دستهبندي میکردند؛ حال آنکه در دورة جدید پس از مدتی مشغول و منحصر
نامگذاري میکنند؛ « معنویت » بودن در ماده تشخیص بین نفس و روح از بین رفته و هر چیز غیر مادي مربوط و نامربوط به روح را
است. اخیراً در آمریکا به شکل فراگیري موضوع آمدن حضرت مسیح و « معنویت » حتی اموري نظیر جادوگري هم طبق تعریف آنها
زمینهسازي براي آن باب شده است تا جایی که این نگاه را در سیاستگزاریها و رفتارهاي حکومتی هم میتوان مشاهده کرد.
همین امروز در یکی از سایتهاي خبري آمده بود که شهردار نیویورك به بیتالمقدس رفته و دیوار ندبه را میبوسد. نظر شما راجع
به این گونه جریانها و اقداماتی که به دنبال آن انجام میدهند، چیست؟ اینها زمینهسازي میکنند براي آمدن یک دجال که او را به
جاي مسیح به مردم بقبولانند. و این در واقع ادامۀ حرکت شیطنتآمیز جنگ استکباري است. که با انقلاب فرانسه شروع شد، هر
چند که قبل از آن هم ریشه داشت ولی اصل تحول بزرگ و انفجار این قضیه در همان زمان بوده است. البته بدیهی است که هر
چند جریان دوم به نحوي فرزند جریان اول به شمار میآید لیکن این دو از حیث منشأ دینی با همدیگر کاملًا متفاوتند چرا که
فرهنگ دینی حاکم بر جامعۀ فرانسه، فرهنگ مسیحیت کاتولیک بود و نبرد بسیار تند و حاد و مستقیمی با پروتستانها داشت که
نتیجهاش هجرت آنها به آمریکا و بناي فرهنگ دینی آمریکا براساس پروتستانتیزم بود؛ از همین روست که نمیتوان انگیزههاي
دینی این دو را مکمل همدیگر دانست که مثلًا فرانسه خط دهنده آمریکا باشد. اصلًا شکلگیري تمدن دینی در آمریکا در واقع
نوعی دهنکجی به فرهنگ دینی و حکومت دیکتاتوري کلیساي قرون وسطایی و کاتولیک است. به جهت همین تفاوتها در منشأ
دینی این دو جریان است که حتی نگاه آنها به ظهور مجدد حضرت مسیح(ع) با هم متفاوت است؛ یعنی جنبههاي افراطیگرایانه و
بسیار خشنی که در میان پروتستانها دیده میشود تا آنها را با تمام قوا به سمت جنگهاي جهانی سوق دهد هرگز در میان کاتولیکها
جایگاهی ندارد. اینطور نیست که تمام عیبها به کلیسا و نهادهاي سنتی آن بازگردد. خود پروتستانتیزم یکی از ابعاد این تحول تمدن
مدرن در راستاي فردگرایی بود، پروتستانتیزم در واقع یک قیام علیه مرجعیت پاپ بوده است که البته ارتدوکسها هم با اینها در این
مشترکند که چرا پاپ باید یکی باشد. همانطور که نوشتهاند پروتستانتیزم ارتباط بسیار نزدیک و تنگاتنگی با فرهنگ سرمایهداري
در آلمان و انگلستان دارد. بهتر است کمی بحث را ملموس کنیم. ما در ادبیات پروتستانتیزم و مذهب پروتستان رگهها و ریشههایی
از دیانت یهودیان و لاهوت عهد قدیم را به وضوح میتوانیم مشاهده کنیم. بله! عهد قدیم در نزد پروتستانها جایگاه مهمتري به
نسبت کاتولیکها دارد. علتش چیست؟ علتش را نمیدانم. همینقدر میدانم که چنین چیزي به طور قابل توجهی وجود دارد به
خصوص که بنا بر شواهد و قراینی میتوان گفت که چنین رویکردي با تمدن مدرن تشدید یافته است. به عنوان مثال در هیچکدام
از ادیان سنتی ثروتمند بودن نشانۀ مورد نظر خدا بودن و منتخب الهی شدن نیست ولی یهودیان چنین دیدگاهی دارند. در قرآن
ضمن جریان طالوت به این روحیه اشاره شده که یهودیان گفتند چطور ممکن است طالوت بیپول فرمانرواي ما باشد و و خدا هم
در جواب به آنها گفت که بنا بر حسن انتخاب و انتخاب احسن بوده و پول معیار برتري نیست. جالب است که بدانیم در میان
پروتستانها هم این نظر وجود دارد که هر که فقیر است مغضوب خداوند است و هر که پولدار باشد نشانه این است که مورد عنایت
و رحمت الهی است.
مرزداران حریم تفکّر شیعی
صفحه 11 از 62
ابراهیم شفیعیسروستانی اشاره : با آغاز دوران غیبت و کوتاه شدن دست مردم از دامان پرمهر امامان خویش، علماي شیعه وظیفه
سرپرستی و هدایت یتیمان آل محمد(ع) را برعهده گرفتند و در طول قرون متمادي یکی پس از دیگري به بهترین شکل این رسالت
و تکلیف الهی را به انجام رساندند. در این میان دفاع از ساحت اعتقادات شیعه، به ویژه اعتقاد به امام غایب و پاسخ به شبهات و
پرسشهایی که در این زمینه مطرح بوده همواره وجهۀ همت عالمان شیعه بوده است. در این مقاله ابتدا نگاهی اجمالی خواهیم داشت
به تلاشها و مجاهدتهایی که عالمان شیعه در این راه مبذول داشتند و در ادامه نیز مروري خواهیم داشت بر مهمترین رسالتها و
تکالیفی که در عصر حاضر در زمینۀ دفاع از کیان باور مهدوي بر دوش علما و اندیشمندان شیعه است. علماي شیعه در طول دوران
پرفراز و نشیب غیبت کبرا همواره چون مرزدارانی جان بر کف پاسدار حریم مقدس تفکر شیعی، با همه ابعاد آن، اعم از فقه،
حدیث، کلام و... بودهاند و در هر زمان که احساس کردهاند شیاطین جن و انس از روزنهاي قصد نفوذ و تجاوز به این حریم مقدس
و ایجاد شبهه در اذهان ضعفاي شیعه دارند با تمام توش و توان خویش به مقابله با متجاوزان فرهنگی و غارتگران فکري پرداختهاند.
نکته مهمی که در بررسی آثار علماي گرانقدر شیعه به چشم میخورد این است که هرگز اشتغال آنها در عرصههایی همچون فقه و
حدیث، مانع از پرداختن به وظیفه اصلیشان؛ یعنی دفاع از حریم اعتقادات شیعی و تبیین و ترویج جانمایۀ تفکر شیعی (اندیشۀ
ولایت) نشده و از همین رو، بسته به مقتضیات زمان و با توجه به شبهاتی که در هر عصر متوجه تفکر ناب شیعی بوده است به
تدوین کتابها و رسالههایی براي پاسخگویی و ردّ آن شبهات میپرداختهاند. مروري بر آثار علماي بزرگواري همچون شیخ صدوق
648- 468 ق)، علامۀ حلّی ( 726 - 385 ق)، امینالاءسلام طبرسی ( 548 - 328 ق)، شیخ طوسی ( 460 - (م 381 ق)، شیخ مفید ( 413
1037 ق) و... درستی مدعاي بالا را اثبات کرده و نشان میدهد که این - ق)، شیخ حرّ عاملی (م 1104 ق)، علامه مجلسی ( 1111
بزرگان، آنی از احوال یتیمان آل محمد(ص) غافل نشده و در هر زمینه که احساس کردهاند جامعۀ شیعه دچار ضعف و ناتوانی
است به تألیف کتاب و رساله پرداختهاند. سایر علماي شیعه نیز هر یک در عصر خود چونان خورشیدي درخشیده و به طالبان
حقیقت، نور و روشنایی و حیات و زندگی بخشیدهاند. اما در میان موضوعات مختلفی که علماي پیشین بدانها پرداختهاند موضوع
غیبت امام عصر(ع) از جایگاه خاصی برخوردار بوده است و علماي شیعه عنایتی خاص به این موضوع داشتهاند، تا جایی که به نقل
کتابشناس بزرگ شیعه مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعۀ افزون بر چهل کتاب و رساله با عنوان الغیبۀ از سوي فقها،
متکلمان و محدّثان بزرگ شیعه در طی قرون متمادي به رشته تحریر در آمده است 1 که از جمله این بزرگان میتوان به ابومحمد
فضل بن شاذان (م 260 ق.)، ابوجعفر محمد بن علی بن العزافر (م 323 ق.)، ابوبکر محمد بن القاسم البغدادي (م 332 ق.)،
ابوعبداللّه محمد بن ابراهیم بن جعفر النعمانی (م 360 ق.)، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین معروف به شیخ صدوق (م 381 ق.)،
ابوعبدالله محمدبن محمدبنالنعمان معروف به شیخ مفید (م 413 ق.) ابوالقاسم علی بن حسن الموسوي معروف به سید مرتضی علم
الهدي (م 436 ق.)، ابوجعفر محمد بن حسن بن علی معروف به شیخ طوسی و... اشاره کرد. حتی پارهاي از بزرگان شیعه به تألیف
یک کتاب و رساله اکتفا نکرده و کتابها و رسالههاي متعددي در موضوع غیبت موعود آخرالزمان تألیف کردهاند، چنانکه شیخ
مفید با حدود سیزده رساله 2 و شیخ صدوق 3 با حدود ده رساله در صدر این سلسلۀ جلیله قرار دارند. بدون تردید آنچه که همه
این بزرگان را به تلاش و مجاهده براي زدودن زنگارهاي جهل و خرافه از موضوع غیبت آخرین ذخیره الهی حضرت بقیۀاللّه
الاعظم(ع) واداشته، شناخت و معرفتی بوده است که آنها نسبت به وظیفه خود در قبال موضوع یادشده داشتهاند؛ وظیفهاي که از
سوي امامان شیعه(ع) براي علماي این مذهب ترسیم شده و آنها را وا میدارد که با تمام توان خود در راه ترویج و تبلیغ این موضوع
تلاش کنند. در روایتی که از امام هادي(ع) نقل شده وظیفه علماي شیعه در زمان غیبت بدین گونه تصویر شده است: لولا من یبقی
بعد غیبۀ قائمکم، علیهالسّلام، من العلماء الداعین إلیه و الدالین علیه و الذابین عن دینه بحجج اللّه و المنقذین لضعفاء عباد اللّه من
صفحه 12 از 62
شباك إبلیس و مردته و من فخاخ النواصب لما بقی أحد إلاّ إرتدّ عن دین اللّه عزّوجلّ، و لکنّهم الذین یمسکون أزمّۀ قلوب ضعفاء
الشیعۀ کما یمسک صاحب السفینۀ سکّانها، أولئک هم الافضلون عند اللّه عزّوجلّ. 4 اگر بعد از غیبت قائم شما نبودند علمایی که
مردم را به سوي او میخوانند، و به سوي او راهنمایی میکنند، و با برهانهاي الهی از دین او پاسداري میکنند، و بندگان بیچاره
خدا را از دامهاي ابلیس و پیروان او و همچنین از دامهاي دشمنان اهل بیت رهایی میبخشند، هیچکس بر دین خدا باقی نمیماند.
اما علماي دین دلهاي متزلزل شیعیان ناتوان را حفظ میکنند، همچنانکه کشتیبان سکان کشتی را حفظ میکند. این دسته از علما
در نزد خداوند داراي مقام و فضیلت بسیاري هستند. و در روایت دیگري نیز که از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است میخوانیم:
علماء شیعتنا مرابطون فی الثغر الذي یلی إبلیس و عفاریته، یمنعونهم عن الخروج علی ضعفاء شیعتنا و عن أن یتسلّط علیهم إبلیس و
شیعته و النواصب ألا فمن انتصب لذلک من شیعتنا کان أفضل ممّن جاهد الروم والترك والخزر ألف الف مرّة، لانّه یدفع عن أدیان
شیعتنا و محبّینا و ذلک یدفع عن أبدانهم. 5 علماي شیعه در مرزهایی که شیطان و ایادي او در پشت آنها کمین کردهاند پاسداري
داده و آنها را از اینکه بر شیعیان ناتوان هجوم برند باز میدارند و اجازه نمیدهند که شیطان و پیروان او و دشمنان اهل بیت بر
ضعفاي شیعه تسلط یابند پس هر کس از شیعیان ما که براي این موضوع نصب شود، از کسانی که با روم و ترك و خزر در جهادند
هزار هزار مرتبه برتر است؛ زیرا او از ادیان شیعیان و دوستداران ما دفاع میکنند و آن از بدنهاي آنها. همچنین در روایتی از امام
جواد(ع) وظایف علماي دین به هنگام غیبت امام از جامعه چنین بیان شده است: إنّ من تکفّل بأیتام آل محمّد(ص) المنقطعین عن
إمامهم، المتحیّرین فی جهلهم، الاساري فی أیدي شیاطینهم و فی أیدي النواصب من أعدائنا، فاستنقذهم منهم و أخرجهم من حیرتهم
و قهر الشیاطین بردّ وساوسهم و قهر النّاصبین بحجج ربّهم و دلائل أئمّتهم، لیفضّلون عندالله علی العابد بأفضل المواقع، بأکثر من فضل
السماء علی الارض و العرش و الکرسی و الحجب علی السماء و فضلهم علی هذا العابد کفضل لیلۀ البدر علی أخفی کوکب
فیالسماء. 6 کسی که سرپرستی یتیمان آل محمد(ص) را که از امام خود دور افتاده، در نادانی خویش سرگردان مانده و در دستان
شیاطین و دشمنان اهلبیت گرفتار آمدهاند، به عهده گیرد و آنها را از چنگال دشمنان رهایی بخشد و از حیرت و جهالت خارج
سازد و وسوسههاي شیاطین را از آنها دور کند، و با دلایل پروردگارشان و برهانهاي امامانشان دشمنان اهلبیت را مقهور سازد، تا
عهد خدا بر بندگانش را به بهترین شکل حفظ نماید، در نزد خداوند بر عابدي که در بهترین مواقع به عبادت پرداخته، برتري دارد؛
بیشتر از آنچه آسمان بر زمین، و عرش و کرسی و حجابها بر آسمان برتري دارند. برتري او بر چنین عابدي مانند برتري ماه شب
چهارده بر کوچکترین ستاره آسمان است. حال باید دید آیا ضرورتهایی که استوانههاي فقاهت شیعه را به تدوین کتاب و نگارش
رساله در زمینه شناخت آخرین حجت حق و دیگر موضوعات مرتبط با غیبت امام عصر(ع) واداشته از بین رفته است یا خیر؟ آیا آن
نگرانی که خاطر شیخ صدوق را پریشان ساخت و او را وادار به تألیف کتاب کمال الدین و تمامالنعمۀ نمود، دیگر بر طرف شده و
جایی براي نگرانی خاطر باقی نمانده است؟ 7 آیا آن شبهات و سؤالهاي گوناگون دربارة غیبت که شیخ مفید را وا میداشت براي
پاسخ به آنها رسالههاي گوناگونی همچون الفصول العشرة فی الغیبۀ 8 ، خمس رسائل فی إثبات الحجۀ 9 ، فی سبب إستتار الحجۀ
10 و... را به رشته تحریر در آورد دیگر از بین رفته است؟ آیا آن احساس ضرورتی که شیخ طوسی را وادار میساخت که با همۀ
اشتغالات علمی و درگیري در عرصههایی همچون فقه، تفسیر، حدیث و رجال دست به تألیف کتاب الغیبۀ بزند، دیگر زمینهاي
ندارد؟ آیا دیگر هیچ خطري سرمایۀ اعتقادي شیعیان آل محمد(ص) را تهدید نمیکند؟ آیا دیگر ضعفاي شیعه به چنان اعتقادي
دست یافتهاند که مرزداران حریم تفکر شیعی بتوانند بیهیچ دغدغهاي به اشتغالات علمی خود بپردازند؟ آیا جوانان و نوجوانان
به حدي از شناخت نسبت به حجت « کشور ائمه هدي و کشور صاحبالزمان(ع) است » ( ایران اسلامی که به تعبیر امام راحل(ره
عصر رسیدهاند که علماي شیعه و دعوتکنندگان به سوي قائم بتوانند با خاطري آسوده سر به بالین بگذارند؟ بدون تردید امروز
دیگر بسیاري از شبهات و پرسشهایی که پیش از این در مورد امام مهدي(ع) وجود داشتند مطرح نیستند؛ بسیاري از موضوعاتی که
صفحه 13 از 62
علماي پیشین نسبت به آنها احساس نگرانی میکردند جایی براي طرح ندارند و بسیاري از خطراتی که در گذشته کیان اعتقادي
شیعه و باور مهدوي را تهدید میکردند، از میان رفتهاند، اما این هرگز بدان معنا نیست که جامعۀ امروز ما هیچ شبهه و پرسشی در
مورد امام زمان خویش ندارد یا هیچ نگرانی در مورد اعتقاد مردم به امام عصر وجود ندارد یا هیچ خطري باور مهدوي و فرهنگ
انتظار را تهدید نمیکند. به جرأت میتوان گفت امروزه موعودباوري اسلامی و شیعی بیش از هر زمان دیگر دستخوش تهدیدها و
آسیبها قرار گرفته است؛ تهدیدهایی از سوي دشمنان دانا و آسیبهایی از سوي دوستان نادان. اگر به حجم کتابهایی که در سالیان
اخیر در ردّ اعتقادات شیعی، به ویژه موضوع مهدویت و انتظار نوشته شده و از سوي دستگاههاي اطلاعاتی کشورهایی چون آمریکا
و انگلیس، رژیم صهیونیستی و... در شمارگان وسیع منتشر شدهاند نگاه کنیم؛ اگر به تعداد قابل توجه فیلمهایی که در دو سه دهۀ
گذشته با هدف ترویج و تبلیغ نگرش آخرالزمانی مسیحی یهودي و تقبیح و تحقیر نگرش آخرالزمانی و موعودباوري اسلامی
ساخته شدهاند، نظر بیفکنیم؛ اگر به شمارگان کتابهاي سطحی، نازل، عوامپسندانه و مبتنی بر باورهاي سست و خرافی که در چند
سال اخیر در کشور ما در زمینۀ موضوع مهدویت نوشته شدهاند، توجه کنیم؛ اگر به تعداد روزافزون مجالس و محافلی که به بهانه
ذکر و یاد امام زمان(ع) در گوشه گوشه این سرزمین تشکیل میشوند و به جاي بارور کردن روحیۀ امید، سرزندگی، تلاش، تکاپو،
در دل جوانان این سرزمین و بالابردن سطح هشیاري، احساس مسئولیت و آمادگی آنها براي ظهور، بذر یأس و نومیدي،
عزلتگزینی و گوشهنشینی، بیمسئولیتی و بیتفاوتی، سستی و رخوت را در دل آنان میکارند، نگاهی اجمالی داشته باشیم؛ و
بالاخره اگر قدري سرمان را بالا بیاوریم و به شبهات و پرسشهایی که امروز در جامعۀ اسلامی ما در مورد امام زمان(ع) مطرح
میشود، توجه کنیم، خواهیم پذیرفت که ادعاي یادشده بیاساس نیست و یتیمان آلمحمد(ص) بیش از هر زمان دیگر نیازمند
سرپرستی و توجه علماي دین هستند. به نظر میرسد در شرایط کنونی مهمترین مسئولیتهایی که متوجه علماي دین و حوزههاي
علمیه است، به شرح زیر است: 1. تألیف و تدوین کتابها و نشریاتی که با بهرهگیري از منابع اصیل و متقن شیعی معارف مهدوي را
به دور از هرگونه پیرایه، در اختیار گروههاي مختلف سنی (کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان) و اقشار مختلف اجتماعی
(فرهیختگان، دانشگاهیان، دانشجویان، کارمندان، کارگران، کشاورزان، زنان خانهدار و...) قرار دهند و آنها را نسبت به وظایف و
تکالیفی که نسبت به امام عصرشان برعهده دارند، آشنا سازند؛ 2. نشر کتابها و آثاري که پرسشها و شبهات مطرح در حوزة مباحث
مهدوي را به صورتی عالمانه و متناسب با ذهن و زبان نسل امروز پاسخ دهد؛ 3. نظارت مستمر بر کتابها و نشریاتی که در زمینه باور
مهدوي و فرهنگ انتظار منتشر میشوند و جلوگیري از نشر و پخش آثاري که به عرضۀ مطالب بیمحتوا، کممحتوا، خرافی،
انحرافی، سست و بیاساس در جامعه میپردازند؛ 4. رصد دائمی پایگاههاي اینترنتی، شبکههاي ماهوارهاي، مطبوعات و کتابهاي
خارجی و فراهم آوردن پاسخهاي مناسب براي شبهاتی که از سوي آنها القا میشود؛ 5. انتشار کتابها و نشریاتی که معارف مهدوي
را به زبانهاي روز دنیا در اختیار همه طالبان و مشتاقان این معارف در سراسر جهان قرار دهد؛ 6. مقابله با انحرافها، بدعتها، کج
فهمیها، بدفهمیها و بالاخره افراطها و تفریطهایی که در حوزة مباحث مهدوي در جامعه ما رواج پیدا کرده یا خواهد کرد. قطعاً
اگر علماي دین وظیفه و تکلیفی را که در برابر حجت خدا برعهده دارند، چنانکه باید و شاید، عمل کنند و مسؤولیت خود در زمینۀ
تبیین، ترویج و تبلیغ باور مهدوي و فرهنگ انتظار، آنگونه که شایسته است، به انجام رسانند میتوان امیدوار بود که جامعۀ ما در
پرتو گسترش و تعمیق این باور و فرهنگ، اولاً در برابر همۀ تهدیدها و توطئهها پایداري ورزد و ثانیاً به آمادگی بیشتري براي
استقبال از پیک خجستۀ عدالت و رستگاري دست یابد 11 . ماهنامه موعود شماره 49 پینوشتها : 1 .الشیخ آقا بزرگ الطهرانی،
، 2 .عبدالجبار الرفاعی، معجم ما کتب عن الرسول و أهل البیت، علیهمالسّلام، ج 9 . الذریعۀ إلی تصانیف الشیعۀ، ج 16 ، ص 83 75
6 .همان، . 5 .همان، ص 13 . 4 .احمد بن علی بن ابیطالب الطبرسی، الاءحتجاج، ج 1، ص 9 . 3 .همان، ص 240 162 86- ص 247
7 .ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمۀ، ج 1، مقدمه کتاب در بیان انگیزه شیخ . ص 15 14
صفحه 14 از 62
. 10 .ر.ك: همان، ص 227 . 9 .ر.ك: همان، ص 154 . از تألیفات کتاب مزبور. 8 .عبدالجبار الرفاعی، همان، ج 9، ص 86 247
. 11 .صحیفه نور (مجموعه رهنمودهاي امام خمینی، قدسسره،...) ج 14 ، ص 94
چراغ آستان حق
سخنرانی آیتالله العظمی وحید خراسانی * به مناسبت زادروز خجستۀ امام رضا(ع) ترجمه: ابوذر یاسري هر چند وقت تنگ است،
اما ناگزیر از طرح هر چند مختصر مسایل مربوط به حضرات ائمه(ع) هستیم. ما نسبت به شناخت هر یک از ایشان، خصوصاً، و
نسبت به شناخت امامت، عموماً قاصر و مقصریم. عذر انسان قاصر پذیرفته است اما عذر مقصر، قابل قبول نیست و پرداختن به این
دو موضوع بر ما و بر تمام مردم، لازم است؛ هر چند اداي حق بحث امامت، بهمعناي عام یا به معناي خاص آن، در مثل این جلسه
ممکن نیست. وجوب شکر منعم، مسألهاي عقلی و فطري است و در نیکویی شکر منعم و لزوم آن و همچنین زشتی ناسپاسی در برابر
منعم و حرمت آن، تردیدي نیست. منعمی که نعمت عقل، کتاب و سنت را به ما ارزانی داشته، خداوند متعال است و کسی که
واسطۀ میان ما و خداوند تعالی است، حضرت پیامبر اکرم(ص) و پس از ایشان امام معصوم(ع) است. خداوند متعال (خالق) آغاز
کننده نعمتها و پیامبر اکرم و ائمه اطهار(ع) واسطههاي [ نزول و وصول ] آن، هستند. امامت چیست و امام کیست؟ [امامت] دریاي
معرفتی است که عمق ندارد و منظور از امامت، امامت جماعت نیست بلکه امامت عالم و امامت انسانیت است. پس لازم است عالم
و انسانیت را بشناسیم تا بفهمیم که امامت انسانها در این عالم به چه معناست. و تمام بحثها حول این موضوع، به مقدار [ فهم ]
طرحکنندگان و مؤلفان آن که خداوند به آنان جزاي خیر دهد، میباشد نه به قدر [ شایسته ] مطلب تا بتوان پاسخ کاملی به این
سؤال داد که: امامت چیست و امام کیست؛ چرا که افق آن بسیار دور است. به هر حال، مولودي که در مثل فردا متولد گردیده است
که صلوات خدا بر او باد یکی از امامان عظیم الشأن عالم است که عقل در [ راه شناخت ] ایشان متحیر مانده، تحیري نه در مقام
قیاس با خطا به بلکه در قیاس با استدلال و برهان! حضرت امام رضا(ع) پانزده لقب دارند که صاحب بحارالانوار، برخی از آنها را
است. 1 سراجالله... واژهاي « سراج الله » ، ذکر کرده ولی بقیه را بیان نکرده است. اولین عنوانی که ایشان براي آن حضرت ذکر نموده
است که فقیه ژرفاندیش در فقه دین و حکیم کاوشگر در اعماق حکمت را کافی است تا به فکر فرو برد که چه ویژگی خاصی
نموده است؟ سراج دو خصوصیت دارد: نور و حرارت و خداوند متعال خورشید « سراج الله فی خلقه » امام رضا(ع) را ممتاز به ملقب
را به سراج توصیف نموده و فرموده است: تَبارَكَ الَّذي جَعَلَ ففی السَّماءف بفروجَاً وَ جَعَلَ فیها سفراجاً وَ قَمَراً مفنیراً. 2 [فرخنده]
بزرگوار است آن کسی که در آسمان برجهایی نهاد و در آنها چراغ و ماهی نوربخش قرار داد. همچنین پیامبر اکرم(ص) را نیز به
سراج تشبیه نموده و فرموده است: یا أیَّهفا النَّبیف إنّا أَرسَلناكَ شاهفداً وَ مفبَشّ فراً وَ نَذیراً وَ داعفیاً إفلی اللهف بفإفذنفهف وَ سفراجاً
مفنیراً. 3 اي پیامبر ما تو را [ به سفمَت ] گواه و بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم و دعوت کننده به سوي خدا به فرمان او چراغی
تابناك. همانطور که منظومۀ مادي کاینات داراي چراغی مانند خورشید است که به آن نور و حرارت میدهد، منظومۀ انسانیت و
بشریت هم چراغی دارد حسرت میخورم که ما تا کنون به نکات دقیق و لطایف عظیم قرآن نرسیدهایم. عمرمان گذشت و چیزي
از آن را نفهمیدیم چقدر رابطۀ میان چراغ منظومۀ کاینات و منظومۀ انسانیت عمیق است و چقدر خداوند متعال، از این طریق،
خصایص حضرت سیدالمرسلین(ع) را براي ما تبیین فرموده است! به واسطۀ نور و حرارتی که خورشید میتاباند، طبیعت به مقدار
استعداد خود، تغذیه کرده و رشد مییابد. همچنین به واسطۀ اعطاي نور و حرارت از سوي نبی اکرم(ص) به معادن [ وجودي ]
بشریّت، افراد بشر به مقدار استعداد خود رشد و کمال مییابند. [ وجود ] افراد بشر معادنی است، همانند معادن طلا و نقره و آهن...
. خورشید نبوي پس از رحلت حضرتش غروب نکرد و تابش آن ادامه یافت... و امام رضا(ع) امتداد نبوت در زمین است و او
خورشید زمین است و این خصوصیتی است که خداوند متعال از میان اهل بیت(ع) تنها به آن حضرت اختصاص داده است. و نکته
صفحه 15 از 62
مهم، اضافه شدن سراج به لفظ جلالۀ ألله از میان اسماء حسناي خداوند متعال است. امام رضا(ع)، چراغ مادي و معنوي منسوب به
خداوند متعال است و همین عنوان براي نیل به رفعت مکان و علوّ جایگاه آن حضرت(ع) کافی است. میدانیم که اضافه، گاهی
مغلبه [ غلبهبخش ] و گاهی مغیره [ تغییر دهنده ] است. یک شی تا هنگامی که به چیز دیگري اضافه نشده است در حد خود باقی
است و از عنوان خود فراتر نمیرود اما هنگامی که اضافه شود، داراي دو حیثیت میگردد: یکی ذات مضاف و دیگري آنچه به
واسطۀ اضافه شدن پذیرفته است. حال نوبت به مضافالیه میرسد که آن چیست و او کیست؟ مسأله آن است که امام رضا(ع)،
خود چراغ است؛ یعنی روح مقدس و نفس قدسیاش منبع نور و حرارت است. او آن نفس مقدسهاي است که: یَکادف زَیتفها
یفضیءف وَلَولَم تَمسَسفه نارٌ. 4 روغنش روشنی بخشد هر چند آتش بدان نرسیده باشد. و هنگامی که لفظ جلالۀ ألله جلّجلّاله
اضافه و به منبع کن فیکون متصل میشود، متصف به صفت: نفورٌ عَلی نفورف، یَهدي اللهف لفنفورفهف مَن یَشاءف. نوري افزون
بر نور دیگر. خداوند هر کس را که بخواهد بدان نور ره مینماید. این اضافه شدن، آن نفس قدسی را داراي نسبتی از مضافالیه
آن است که هزار اسم از اسماء « ألله » است نه اسم علیم یا رحمن یا وهاب! خصوصیت لفظ « ألله » مینماید. مضافالیه در اینجا لفظ
حسناي باريتعالی در آن جمع است و این چراغ از اشعۀ آن هزار اسم، اکتساب مینماید. [ یعنی ] از اشعۀ اسماي علیم، رحمن،
رحیم و... و این امري است که عقل را در تفهم و ادراك آن متحیر میسازد. ارزش کلام، از خود کلام و از شخصیت گویندة آن
آشکار میشود. پس در اینصورت، ارزش کلامی که از لحاظ مرتبه، بلافاصله پس از کلام خداوند و گوینده آن رسول خدا(ص)
میباشد، چه مقدار است؟ و آن کلامی است که رسولالله(ص) به فرزند بزرگوار خود، حضرت امام موسی بن جعفر(ع) در
خصوص فرزند ایشان، حضرت علی بن موسی، امام رضا(ع) فرمودهاند و ادراك آن احتیاج به تفکري طولانی دارد. ما امیدواریم
که از میان این مطالب دقیق چیزي از آن را بفهمیم. امام کاظم(ع) میفرماید: رسول خدا(ص) را در خواب به همراه حضرت
امیرالمؤمنین(ع) مشاهده کردم در حالی که انگشتر، شمشیر، عصا، کتاب و عمامهاي با ایشان بود. به آن حضرت(ص) عرض کردم:
اینها چیست؟ فرمودند: عمامه، سلطنت؛ شمشیر، عزّت؛ کتاب، نور؛ عصا، قدرت خداوند متعال و انگشتر، شامل تمام این امور است.
آنگاه رسولالله(ص) فرمودند: آن امر به سوي فرزندت علی خارج میشود (به آن حضرت میرسد). آنگاه امام کاظم(ع)
میفرماید: سپس پیامبر خدا(ص) او را اینگونه برایم توصیف فرمودند: علی، فرزند تو، کسی است که به واسطه نورالله مینگرد؛ با
تفهیم او میشنود؛ با حکمت او سخن میگوید؛ [ همواره ] بر راه صواب است و خطا از او سر نمیزند؛ داناست و جهل در او راه
ندارد و لبریز از علم و حکمت است. چقدر حضور تو در کنار او اندك است؛ آنقدر که چیزي به حساب نمیآید. پس همین که از
سفر بازگشتی، امورت را به صلاح و آنچه اراده نمودهاي به انجام رسان که همانا از آن [ جایگاه ] انتقال خواهی یافت. فرزندانت را
جمع کن و خدا را میان آنها شاهد بگیر و خداوند براي شهادت کافی است. 5 هر یک از فرازهاي [ این سخن ] در ذکر صفات
حضرت امام رضا(ع) محیرالعقول است. در آن دقت کنید تا معنی سراجالله را از آن بفهمید. والاترین این صفات، این سخن
حضرت(ص) است که: [ همواره ] بر راه صواب است و خطا از او سر نمیزند؛ داناست و جهل در او راه ندارد. در اینجا به ایجاب
اکتفا ننموده مگر آنکه نفی را نیز به آن افزوده است. و آن را در نهایت (علوّ) با این صفت بلیغ به پایان رسانده است که: لبریز از
علم و حکمت است. این چه جملهاي است که ادراك آن دشوار است؛ زیرا هر کس که با خلقت بشر آشناست میداند که انسان [
اساساً ] هر چه از علم بیاموزد، پر نمیشود و هر چه از حکمت و کمالات علمی بیندوزد، لبریز نمیگردد. انسان، اندوزندهاي
اشباعناپذیر از علم و طالبی اقناعناپذیر از کمال است؛ بر حسب آنچه براي نفس خود از کمال میفهمد. اما آن انسان انباشته از علم
که دیگر علمی براي آموختنش وجود ندارد و لبریز گشتهاي از حکمت که دیگر حکمت و کمالی براي فراگیرياش وجود ندارد،
آن سراج الله در میان بندگانش علی بن موسیالرضا(ع) است. حال چطور تصور کنیم که ما [ شأن و مقام ] امام رضا(ع) را ادراك
کردهایم؟ چطور ادعا کنیم که امام رضا(ع) را شناختهایم. آن کسی که پیامبر اکرم(ص) به شخصی که اسم او را برد، فرمودند: قل:
صفحه 16 از 62
صلّیالله علیه، قل: صلّیالله علیه، قل: صلّیالله علیه. بگو: درود خدا بر او؛ بگو: درود خدا بر او؛ بگو: درود خدا بر او. چطور
شناختهایم این تربتی را که او در آن مدفون گشته و کیست آنکه در آن آرمیده است؟ و کدام روضه از باغهاي بهشت در آن
بوستان عظیم نبوي جاي گرفته است؟ شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) نقل کرده است: مردي از صالحان، راجع به آنچه
که در حال خواب رسولالله(ص) را رؤیت کرده بود، چنین گفت که از آن حضرت(ص) پرسیدم: به زیارت کدامیک از فرزندان
شما بروم؟ آن حضرت(ص) فرمودند: بعضی از فرزندان من مسموم و بعضی مقتول به سوي من آمدند! و گفت که به ایشان عرضه
داشتم: اي رسول خدا(ص) به زیارت کدامیک از ایشان بروم در حالیکه مزارهاي ایشان از هم متفرق و جدا میباشد؟ فرمودند:
آن که نزدیکتر است و همسایهاش میباشی و در سرزمین غربت مدفون گشته است. به ایشان عرض کردم: اي رسول خدا
منظورتان [ حضرت ] رضا(ع) است؟ فرمودند: بگو صلیالله علیه، صلیالله علیه، و سه بار این جمله را تکرار نمودند. 6 صلوات خدا
بر او باد به تعداد آنچه در علم خدا موجود است، صلواتی ابدي و دایمی تا وقتی فرمانروایی خداوند پایدار است. پینوشتها : *متن
489 (سخنرانی در تاریخ 10 - عربی سخنرانی برگرفته از: علی، کورانی، ألحقّ المبین فی معرفۀ المعصومین(ع)، صص 495
16 ایراد شده است. 1 .محمد بن جریر طبري شیعی، دلائل الاءمامۀ، ص 359 ؛ بحارالانوار، /11/ ذيالقعده 1421 ق مصادف با 1379
ج 49 ، ص 10 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب: القاب آن حضرت(ع): سراجالله، نورالهدي، قرّة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین،
3 .سوره . کفؤالملک، کافی الخلق، ربّ السّریر، ربّ التّدبیر، الفاضل، الصّابر، الوفیّ، الصّدیق، الرّضیّ. 2 .سوره فرقان( 25 )، آیه 61
. 6 .همان، ج 1، ص 313 . 5 .عیون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 33 . 4 .سوره نور( 24 )، آیه 36 .45- احزاب( 33 )، آیه 46
ضرورت انس با موعود(ع)
عزیزالله حیدري براي رشد معنوي، حلقهاي از عشق و ارادت به یکی از قدیسان خداوند ایجاد کنید و هر روز این پیوند را قويتر
نمایید تا جاییکه احساس کنید لحظهاي از آن وجود مقدس دور نیستید. 1 جیپی وسوانی عبارت فوق از یک عارف شبه قارة هند
در قرن حاضر نشان میدهد انسانی که هنوز بهرهاي از آگاهی بر خویش دارد و دچار بحران هویت نگشته، براي اینکه خویشتن را
از هرز رفتن نجات بخشیده و سکویی براي پرش داشته باشد چارهاي جز پیوند با یک قدیس ندارد، آیا انسان چنین نیازي ندارد؟
آنچه ما را به این نیاز خویش آگاه میکند و عطش شیدایی قدیس بزرگ را زنده نگه میدارد همانا داشتن منظر صحیح و بیغبار
به زندگی و جهان هستی است. این قدم اول است و گام دوم شناسایی آن روح بزرگ و احساس خوبیها و عنایت اوست تا اشتیاق
را برانگیزد و شوق پیوند دائم را برافروزد؛ زیرا اینکه من بدانم در بیرون از خانه کسی هست انگیزهاي و حرکتی نمیآفریند اما اگر
هم بهطور « باید » و « هست » بدانم آنکه در میزند محبوب من با ویژگیهاي دلپسند من است، آنگاه خیز برمیدارم و از اینجا رابطۀ
جدي درك میشود. 2 آدمی که از هویت خویش و هستی غافل است انتظاري ندارد و فقط به تأمین معاش میپردازد. انتظار در
بینش مترقی شیعی دقیقاً حاصل درك صحیح از انسان و هستی است. انسان منتظر به قدر و ارزش و پیچیدگی وجود خویش و نظم
و زیبایی جهان پیبرده و براي این اساس به دنبال راهبري است که توانایی رهبري او را داشته باشد. آدمی که قدر و ارزش خود را
نمیداند جاهل است گرچه مسلح به دانش روز باشد. چنانکه امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: کفی بالمرء جهلًا أن لا یعرف قدره. 3
براي نادانی شخص همین بس که قدر و ارزش خود را نشناسد. چنین انسانی به دنبال آداب و نظمی بر رفتار خویش نیست در
حالیکه انسان خودآگاه منتظر که نظام هستی و تناسب و زیبایی آن 4 را یافته میداند که نمیتوان بدون هماهنگی با نظم هستی
5 توصیف شدهاند. اشفاق حالتی مرکب از ترس و بیم و احساس نیاز است. 6 « اشفاق » زیست. از همینجاست که منتظران به حالت
نتیجه این حالت همان دغدغهاي است که براي رهبري صحیح پیدا میشود و او کسی جز امام نیست. امام(ع) بنا بر مبانی شیعی
داراي مقام عصمت است. عصمت ترکیبی از دو خصلت آگاهی و آزادي است. آگاهی امام(ع) و آزادي او به ویژگی ارجمندي
صفحه 17 از 62
میپیوندد که دلسوزي تمام نام دارد. او به شدت حتی بیش از خود ما با ما مهربان و شفیق است. چنانکه امام صادق(ع) خطاب به
میفرماید: والله یا زید إنّی أرحم بکم من أنفسکم . 7 به خدا قسم من از شما به خودتان مهربانترم. نشانی از آگاهی « زید شحّام »
مردي به نام رمیله میگوید: در زمان خلافت امیر مؤمنان علی(ع) دچار بیماري شدیدي شدم، اما در روز جمعهاي احساس بهبوید
نموده و گفتم بهتر است به نماز امام(ع) حاضر شوم، اما هنگامی که نماز خواندم و براي سخنرانی امام(ع) نشستم ناگهان دوباره
تو را دیدم که از » : احساس ناراحتی نمودم، اما صبر کردم تا سخن امام(ع) پایان یافت. هنگام خروج از مسجد، امیرالمؤمنان فرمود
اي رمیله! هر مؤمنی که بیمار میشود، ما با بیمارياش » : من داستان خود را باز گفتم. امام(ع) فرمودند .« درد به خود میپیچیدي
رنجور میگردیم و با غم او غمگین میشویم و دعایی نمیکند مگر برایش آمین میگوییم و هنگامی که ساکت باشد برایش دعا
اي امیرمؤمنان! خدا مرا فدایت کند، آیا این توجهات شما براي کسانی است که در حیطه حکومت و » : من به ایشان گفتم .« میکنیم
8 و امام «. اي رمیله! هیچ مؤمنی، چه در شرق زمین و چه در غرب زمین از نگاه ما غایب نیست » : پاسخ داد «؟ نظر شما هستند
زمان(ع) میفرماید: فإنّا یحیط علمنا بأنبائکم. دانش ما به اوضاع و احوال شما احاطه دارد. 9 چرا چنین نباشد و حال آنکه موعود(ع)
به علم ریزان و سرشار توصیف شده است: ألسلام علیک أیّها العلم المنصوب و العلم المصبوب. 10 سلام بر تو اي پرچم افراشته و
علم ریزان و سرشار. نشانی از رهایی و آزادي امام(ع) وابستگی ندارد، وجودي مطهر است 11 که از آدمها پلی براي خود
نمیسازد. او دست آدمی را گرفته و از خاك به افلاك میکشاند. امیرالمؤمنان(ع) به هنگام بیعت مردم با ایشان فرمودند: لیس
أمري و أمرکم واحد إنّی أریدکم لله وأنتم تریدوننی لانفسکم. 12 هدف شما با من هماهنگ نیست من شما را براي خدا میخواهم
و شما مرا براي خود (اهداف حقیر) میخواهید. بنا بر آنچه گذشت امام موعود(ع) احیاگر هویت حقیقی انسان است و چنین است
که گسترش عقل انسان که به انتخاب صحیح میانجامد از برنامههاي اصلی امام موعود(ع) است. او دست مهر بر سر انسانها کشیده
و عقول را به کمال میرساند و انضباط روحی در انسان شکل میگیرد. 13 در نتیجه هویت واقعی خویش را مییابد و آن وقتی
است که از تنزل و تنوع رهیده به تحرك میرسد و آن ویژگی انسان منتظر است که به برترین هدف (سبحان ربیالاعلی) روي
آورده و در انتظار ابرمردي مینشیند که یادآور این مقصد و برپا کننده حاکمیتی در این حد است. در دعاي ندبه میخوانیم:
المذکّر بک و بنبیک. او یادآور تو و پیامبر توست. آري فاتح دروازة عبودیت و رهایی انسان از عبودیتهاي حقیر و ذلتبار اوست.
أین باب الله الذي منه یوتی. کجاست آن در خدایی که از او وارد میشوند. 14 برخی ویژگیهاي شوق برانگیز او عبارتند از: عزیز
کنندة دوستان و خوار کنندة دشمنان خدا؛ وسیلۀ پیوند زمین و آسمان (پیوند انسان با خدا)؛ جویندة خون شهید کربلا؛ صدرنشین
قلّۀ نیکی و پرهیزکاري؛ هماهنگ کنندة انسانها براساس تقوي؛ زادة بدرهاي درخشان؛ زادة ستارههاي نورانی؛ زادة دانشهاي کامل؛
زادة دلیلهاي آشکار. 15 این است که همۀ انسانها، نه فقط شیعیان به انتظار اویند بلکه او آرمان هر دل باورمند از مرد و زن است که
در فراقش مینالند که: بنفسی أنت أمنیۀ شایق یتمنّی من مؤمن و مؤمنۀ ذکرا فحنّا. 16 جانم فداي آنکه آرمان هر مرد و زن مؤمن
مینامد. اما همه جان به کف گرفته و « مهدي » و دیگري او را « مسیح » است که فریادش میکنند. فقط اسمها فرق میکند یکی او را
برایش فدا میکنند. به او که با همۀ غیبت بیرون از ما نیست (مغیّب لم یخل منّا) آن دور از وطنی که کناره از ما نگرفته (من نازح ما
. نزح عنّا). پس جانم فداي آن بنیاد اصیل که همطرازي ندارد: أثیل مجد لایجاري. 17 نمونههایی کوچک از پاسخ آن میر مهر 1
آیتالله بدلا(ره) از علماي متقی و مدرسان راحل حوزه میگوید: روزي با اتوبوس عازم مسجد جمکران شدم، عدة زیادي از
جوانها در ماشین بودند، با هم به مسجد جمکران میرفتیم. بعد از نماز و دعا موقع برگشتن باز با هم همراه شدیم. یکی از جوانها
که از نظر اخلاق و ادب و لباس خوب نبود به جوان دیگري گفت: من چهل شب چهارشنبه آمدم چیزي ندیدم. من خیلی ناراحت
شدم. گریهام گرفت، گفتم: یا صاحبالزمان به من کمک کن یک حرفی بزنم که به دل این جوان اثر کند، یک مرتبه این شعر به
دلم افتاد: پاك کن دیده و آنگاه سوي آن پاكنگر چشم ناپاك کجا دیدن آن پاك کجا بعد از مدتی آن جوان آمد و گفت:
صفحه 18 از 62
چشمم را پاك کردم و آن عادت را ترك نمودم و باز چهل شب چهارشنبه به مسجد جمکران رفتم و نتیجه نگرفتم. سؤال کردم:
براي چه رفته بودي؟ در پاسخ یک حاجت مبتذلی را ذکر کرد. گفتم دلت را پاك کن و اخلاص داشته باش تا نتیجه بگیري. بعد
از مدتی دوباره آمد و گفت: چهل شب دیگر رفتم همانطور که فرموده بودید عمل کردم، با قلب پاك و اخلاص عمل تا الحمدلله
از مسجد و عنایت آقا امام زمان(ع) حاجتم را گرفتم. این موارد نشان میدهد که دادن حاجت هم بهانهاي است. مقصد رشد و
2. نگارنده در اتومبیلی که به سوي جمکران میرفت سوار شدم راننده برایم هدایت است که با هدف آفرینش هماهنگ است. 18
چنین گفت: شبی مسافري پیشنهاد دربستی داد و من او را سوار نمودم. هنگام طی مسیر، مسافران کنار خیابان صدا میزدند
جمکران! و مسافر من میگفت سوار کن. چند نفري را سوار کردم ولی به عنوان گلایه گفتم: شما گفتید دربست! پاسخ داد نگران
نباش کرایه دربست را هم بگیر. مسأله مهمی نیست، من آنقدر به این آقا مدیونم که این خرجها ارزشی ندارد. وجودم پرسش شد
که میشود به ما هم بگویید. نفسی تازه کرد و گفت: مثل همیشه در محل کسب خود که جاذبۀ تجاري خوبی هم دارد نشسته بودم
و گاه با مشتریان به ویژه زنان و دختران خوش و بش میکردم. ناگاه دوستی قدیمی وارد شد و با هم مشغول گفتوگو شدیم. او از
برخوردهاي من ناراحت بود؛ حق هم داشت. من تا گلو در فساد و تباهی فرو رفته بودم دوستم با لحنی همراه شماتت و دلسوزي
گفت: تا کجا میخواهی بروي؟ آخر نمیدانی ما امام زمان(ع) داریم و او از حال ما باخبر است؟ گفتم: من معتاد گناهم! اگر
میتواند نجات دهد. گفت: آخر تو خودت هم باید کاري کنی... گفتم: مثلاً... . گفت: به جمکران بیا. گفتم: اگر کار به یک
جمکران درست است خوب، برویم. آن شب چهارشنبه به سوي قم حرکت کردیم. حس غریبی داشتم از یک طرف کشش گناهان
و لذتها مرا وسوسه مینمود، از طرفی احساس میکردم چیزي در حال وقوع است. اما حالا آمده بودم به مسجد رسیدیم وضویی
گرفتم. بعد از مدتها غفلت چه حس شادمانهاي داشت. به مسجد پا نهادم. مثل جنینی بودم که حرکتهاي روز تولد را انجام میدهد.
نمازها را خواندم و از سجدهاي که صد صلوات میفرستند فارغ شدم دیگر گفتوگویی نکردم. دعایی نداشتم؛ زیرا چنان در نشئه
شیرینی و لذت این نماز و توسل بودم که خواستهام به نتیجه رسیده بود. دوباره متولد شده بودم اکنون پنجمین هفته است که
میآیم. یکی از شبها که دوباره به همان بزمها دعوتم کردند. گفتم دیگر نمیآیم من لذتی چشیدهام که با هیچ چیز عوض
نمیکنم. آري امام موعود(ع) آن شب همۀ سلولهاي وجودم را تسخیر کرده بود. او ابدیت مرا امضا نمود حالا این خرجهاي
کوچک ارزشی دارد؟ شایان ذکر است که این جذبهها از کارهاي مقام امامت و به ویژه امام موعود(ع) است چنانکه در قرآن آمده
است: و جعلناهم أئمّۀ یهدون بامرنا. 19 ما آنها را امام قرار دادیم که به وسیلۀ امر ما مردم را هدایت میکنند. علامه طباطبایی(ره)
در ویژگی این نوع هدایت میفرمایند: از اینگونه آیات استفاده میشود که: امام علاوه بر ارشاد و هدایت ظاهري، داراي یک نوع
هدایت و جذبۀ معنوي است که از سنخ عالم امر و تجرد میباشد و به وسیله حقیقت و نورانیت باطن ذاتش در قلوب شایستۀ مردم
تأثیر و تصرف مینماید و آنها را به سوي مرتبۀ کمال و غایت ایجاد جذب میکند. 20 تحول روحی کسانی چون یولی دختر چینی
و دکتر صائب اسیر عراقی و... به وسیله حضرت حجت(ع) از این مقولهاند و این درخت سبز هر روز میوه میدهد. 3. یکی از
دوستان طلبه که داراي صفات خوبی چون تقوي و صداقت و اخلاص نیت است براي نگارنده تعریف نمود: براي مسأله ازدواج
اقدام کردم و به نتیجه رسید و روز خرید عروسی تعیین شد. آن روز مدرسه بودم و پولی هم نداشتم که به خانه بروم. دلم گواهی
میداد که اگر بر سر تکلیف و وظیفه باشیم مولایمان امام مهدي(ع) ما را تنها نمیگذارد. بعد از تعطیلی درسها به خانه رفتم. هنگام
ورود خواهرم با شتاب پیش آمد فکر کردم میخواهد اعتراض کند که چقدر بیفکري! اما با آرامش گفت: خوب کردي پول
فرستادي باید تا بعد ازظهر خرید میکردیم. گفتم پول رسید؟ گفت: آري! دوستتان آمد و گفت این پول مال فلانی است. روي آن
دل میرود ز دستم » . نوشته بود هدیه امام زمان! دوستمان میگوید بعد از چند سال هنوز ندانستهام که چه کسی آن پول را آورد
ده » بیرون خرام از غیب طاقت نمانده ما را اي کشتی هدایت از غرق ده نجاتم شاید دوباره بینم دیدار آشنا را « صاحب زمان خدا را
صفحه 19 از 62
یک لحظه خدمت تو بهتر ز ملک دارا 21 ماهنامه موعود شماره 49 پینوشتها : 1 .جیپی « روز چرخ گردون افسانه است و افسون
وسوانی، با خالق هستی، ترجمه مقدم. 2 .علی صفایی، درسهایی از انقلاب، ج اول. 3 .خطبه 16 ، نهجالبلاغه. 4 .ر.ك: سوره
و کوهها را میبینی ؛« و تري الجبال جامدة و هی تمرّ مرّ السحاب صنع الله الذي أتقن کلّ شیء إنّه خبیر بما تفعلون » : نمل( 27 ) آیه 88
[ و ] میپنداري که آنها بیحرکتند و حال آنکه ابرآسا در حرکتند، [ این ] صنع خدایی است که هر چیزي را در کمال استواري
یستعجل بها الذین لا » : پدید آورده است. در حقیقت او به آنچه انجام میدهید آگاه است. 5 .ر.ك: سوره شوري( 42 ) آیه 18
کسانی که به آن ایمان ندارند شتابزده آن را میخواهند و کسانی که ؛«... یؤمنون بها والذین امنوا مشفقون منها و یعلمون أنها الحق
ایمان آوردهاند، از آن هراسناکند و میدانند که آن حق است. 6 .فرهنگ عربی، فارسی، ماده شفق. 7 .محمدباقر مجلسی،
10 .زیارت آل . 9 .بحارالانوار، ج 53 ، ص 175 . 8 .شیخ عباس قمی، سفینۀالبحار، ج 3، ص 408 . بحارالانوار، ج 47 ، ص 143 ، ج 197
خدا فقط میخواهد ؛« إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهلالبیت و یطهّرکم تطهیرا » :( یاسین. 11 .سوره احزاب( 33 ) آیه( 33
13 .لطفالله . آلودگی را از شما خاندان [ پیامبر ] بزداید و شما را پاك و پاکیزه گرداند. 12 .نهجالبلاغه، صبحی صالح، خطبه 136
إذا قام قائمنا وضع الله یده علی رؤس العباد فجمع بها عقولهم و » :( صافی گلپایگانی، منتخبالاثر، ص 607 ، به نقل از امام باقر(ع
هنگامی که قائم ما بهپا خیزد، خداوند دستش را بر سر بندگان میگذارد و بدینوسیله عقلهاي آنها افزایش ؛« کملت بها أحلامهم
یافته و خردهاي آنها به کمال میرسد. 14 .دعاي ندبه. 15 .همان. 16 .همان. 17 .همان. 18 .میر عظیمی، مسجد جمکران تجلیگاه
21 .فیض کاشانی. . 20 .سیدمحمد حسینی طباطبائی، شیعه در اسلام، ص 260 . 19 .سورة انبیاء( 21 ) آیه 73 . صاحبالزمان(ع)، ص 80
نظریۀ اختیاري بودن ظهور- 2
. قسمت دوم علیرضا نودهی 3. دلایل نظریه 1 3. دلایل کلامی نقلی ظهور یعنی آشکار شدن بعد از غیبت کردن و مخفی شدن 1
به عبارتی دیگر ما وقتی میگوییم فلانی ظهور پیدا کرد یعنی قبلا آن شخص حضور داشته ولی مانعی باعث شده که ایشان مخفی
شوند. همانطور که در فصل قبل اشاره کردیم، وجود امام و حضور ایشان در زمین ضروري است، نصب و آفریدن امام لطفی واجب
بر خداوند و حضور امام(ع) تکلیفی واجب بر ایشان است. لذا اصل بر حضور امام(ع) است؛ یعنی تا وقتی که مانعی از حضور امام
نباشد، باید امام حضور داشته باشند. پس غیبت و عدم حضور امام(ع) حاکی از مانعی است که بر سر راه حضور امام قرار گرفته و
آن مانع ایشان را از حضور داشتن، معذور کرده است. حال اگر آن مانع برداشته شود بلافاصله ظهور تحقق مییابد؛ چرا که حضور
امام(ع) ضروري و واجب است. علّت و سبب غیبت چیزي جز مانع حضور امام(ع) نیست و با رفع این مانع، غیبت امام(ع) بدون دلیل
و بی حکمت خواهد شد. بلکه دلیل، بر حضور امام(ع) دلالت خواهد کرد. پس اگر بخواهیم اسباب ظهور را پیدا کنیم باید آنرا از
موانع حضور امام(ع) و به تعبیري دیگر از علل غیبت، سراغ بگیریم؛ چون با رفع و از بین رفتن این موانع، ظهور بلافاصله تحقق
خواهد یافت. بنابراین، رفع علت غیبت، سبب ظهور است و به عبارتی دقیقتر میتوان گفت با رفع علت غیبت، دلیل حضور امام که
همان لطف وجوبی از طرف خداوند است موجود است و مانع حضور نیز مفقود میباشد و از اینرو ظهور فورا و وجوبا تحقق
خواهد یافت. خلاصه اینکه اسباب ظهور رابطه عکس با علل غیبت دارند. یعنی نبودن علّت غیبت، سبب ظهور خواهد شد و هر چه
علل غیبت کم رنگتر شوند، اسباب ظهور پررنگتر خواهد شد. حال براي بررسی کردن نقش اراده و اختیار شیعیان در تعجیل و
تحقق ظهور باید به علل غیبت بپردازیم. به بیان دیگر براي اثبات اختیاري بودن ظهور باید ثابت کنیم که غیبت امام ناشی از سوء
انتخاب مردم بوده است و مردم با جبران رفتارشان میتوانند به ظهور دست یابند. علماء سه علّت عمده براي غیبت ذکر کردهاندکه
به آن میپردازیم. الف) غیبت، پناهگاهی براي حفظ جان مبارکشان امام صادق(ع) فرمودند: اي زراره! امام مهدي(ع) چارهاي جز
غیبت نخواهد داشت. زراره سؤال کرد: دلیل غیبتش چیست؟ امام(ع) در حالی که با انگشت به بدن مباركشان اشاره میکردند
صفحه 20 از 62
2 . از امام معصوم نقل شده است که: در زندگی صاحب الامر(ع) سنتی از حضرت موسی(ع) است. سؤال « فرمودند: ترس از جانش
شد چه سنتی؟ فرمودند: همیشگی خوف و غیبت او از حکومتها، تا این که خداوند به یاري کردن او اذن دهد و به همین دلیل
رسول اکرم(ص) یکبار در شعب و بار دیگر در غار مخفی شدند و به همین دلیل امیر المؤمنین(ع) خانه نشین شد و از مطالبه حق
خویش صرفنظر کرد. 3 امام موسی بن جعفر(ع) میفرمایند: غیبت در زندگی امام مهدي(ع) دقیقاً مانند سنت انبیاء(ع) اتفاق
میافتد. 4 انبیاء(ع) با تهدید جدي به قتل از امت خود جدا میشدند و در مکانی دور از چشم ستمگران مخفی میشدند؛ چرا که در
تمام شرایع الهی، حفظ جان واجب است خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: لا تلقوا بأیدیکم إلی التهلکه. 5 خویشتن را به
دست خویش به هلاکت میندازید. لذا خودکشی حرام است. البته وقتی که افرادي با سلاح قصد کشتن فردي را داشتند و او بدون
هیچ سلاح دفاعی فرار نکند تا اینکه او را بکشند، این چیزي جز خودکشی نیست. تقیه یکی از واجبات شرعی است و بهخصوص
در شیعه زیاد به آن سفارش شده است. یعنی وقتی کسی جانش به خاطر مذهبش به خطر افتاد باید مذهب خویش را مخفی کند.
البته تقیه نباید طوري باشد که اساس معنویت در زمین نابود شود. در شرایع سه چیز بهطور رتبی حرمت دارد: اول دین؛ دوم جان؛
سوم مال. یعنی در درجه اول دین حرمت دارد و در درجه دوم جان و بعد مال باید حفظ شود. براي بیان دین و حفظ معنویت هیچ
گاه زمین خالی از حجت و اولیاي الهی نبوده است. پیامبران زیادي براي تبلیغ دین، آمدهاند و در این راه خیلی از اذیت و آزارها را
تحمل کردهاندو حتی شهید شدهاند. چون اگر دین بهطوري در خطر باشد که اثري از آن در زمین نماند و جاي حق و باطل عوض
شود و مردم نتوانند حتی بهصورت مخفیانه دیندار باشند، آنگاه جان مباح میشود و براي حفظ اساس دین باید جانفشانی کرد. در
صورت خطر نابود شدن دین، نمیتوان حفظ جان کرد. ولی اگر معنویت و دین را میتوان ترسیم کرد و حق و باطل را بیان کرد
ولی اقامه دین بهخاطر ستمگران مشکل باشد در این صورت بدون هیچ سلاح دفاعی نمیتوانیم جان خویش را به خطر بیندازیم. و
به عبارتی ابلاغ دین و رساندن آن به مردم که لطفی واجب بر خداوند و تکلیفی بر پیامبران و اولیا(ع) میباشد، حتی در صورت نیاز
به جانفشانی باید صورت بگیرد. و در این مرتبه تقیه معنا ندارد ولی بعد از تبلیغ دین و رسیدن آن به مردم و انفکاك حق از باطل
است که تقیه معنا پیدا میکند؛ یعنی براي اقامه دین که در حوزه افعال و اختیار مردم است، باید به سلاح دفاعی مجهز شد در
صورت نبودن سلاح، باید حفظ جان کرد و مخفیانه دینداري کرد. البته ما در عناوین بعدي به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت.
ائمه اطهار(ع) براي فهمیدن غیبت امام عصر(ع) ما را به سنت انبیا ارجاع داهاند. شیخ صدوق کتاب مفصّلی در غیبت امام زمان(ع)
تألیف کرده است. ایشان دربارة انگیزة تألیف این کتاب میفرماید که در عالم خواب به حضور امام عصر(ع) رسیده است و چنین
توضیح میدهد: به او سلام کردم و او جواب سلام گفت و بعد فرمودند که چرا درباره غیبت کتابی تألیف نمیکنی تا اندوه دلت را
ببرد، عرض کردم یابن رسولالله(ص) درباره غیبت تألیفاتی دارم، فرمودند: آنها به گونه اي که من دستور میدهم تألیف نشدهاند،
اکنون مستقلًا کتابی درباره غیبت تألیف کن و غیبت پیغمبران را در آن درج کن. 6 بنابراین کلید معماي غیبت را باید از سنت
پیامبران سراغ گرفت. براي روشن شدن این مطلب بهناچار به سنت پیامبران نگاهی گذرا میاندازیم: 7 ادریس پیامبر(ع) در زمان
پادشاه ستمگري با تقیه زندگی میکرد تا اینکه یکی از شیعیان ایشان به دست پادشاه کشته شد و زمین او غصب شد. حضرت
ادریس(ع) از طرف خداوند به پادشاه وعدة عذاب داد. پادشاه که از این وعید عصبانی شده بود چهل نفر را در تعقیب آن حضرت
فرستاد تا او را بکشند. آن حضرت بعد از اطلاع به بیرون از شهر گریخت و در کوهی بلند در درون غار مخفی گردید. یعنی وقتی
حضرت ادریس یقین کرد که در صورت حضور در بین امت لحظاتی بعد کشته خواهد شد، از بین امت خویش غیبت کرد؛ چرا که
فرار نکردن ایشان مساوي با خودکشی بود. حضرت ابراهیم(ع) در زمان نمرودیان بهدنیا آمد. وعدة تولد ابراهیم توسط پیامبران به
مؤمنان داده شده بود و این خبر را نمرودیان میدانستند. لذا حضرت ابراهیم مخفیانه به دنیا آمد. و مادرش مخفیانه ایشان را بزرگ
کرد تا اینکه حضرت ابراهیم بزرگ شد و براي انجام رسالت تبلیغ دین دعوتش را علنی کرد، اما بعد از ماجراي زنده ماندن در
صفحه 21 از 62
درون آتش دوباره غیبت کرد، چون آن حضرت را از شهر بیرون کردند. قبل از تولد حضرت موسی، همه در انتظار تولد چنین
مولودي بودند؛ زیرا همه این وعدة الهی را میدانستند که بهدست ایشان کاخ فرعونیان نابود میشود و مؤمنان به فرج خواهند رسید.
حضرت موسی(ع) مخفیانه بهدنیا آمد و مادرش از ترس اینکه فرزندش بهدست فرعونیان کشته شود با الهام الهی وي را درون
تابوتی گذاشت و در رود نیل رها کرد. آسیه زن فرعون در کنار رود به تفریح مشغول بود. تابوت را پیدا کرد و موسی را به دامان
گرفت و محبت آن حضرت(ع) در دل آسیه افتاد و او فرعون را متقاعد ساخت که حضرت را به فرزندي قبول کند. موسی(ع)
بهدست فرعونیان بزرگ شد و مخفیانه به انجام رسالت و تبلیغ دین مشغول بود تا اینکه روزي به دفاع از یکی از شیعیانش یک مرد
فرعونی را کشت و فرعون دستور قتل ایشان را صادر کرد و سربازانش را در تعقیب وي فرستاد. موسی(ع) که از این ماجرا با خبر
شد از آن سرزمین فرار کرد و از امت خویش غایب شد؛ چرا که اگر لحظهاي بیشتر در آنجا میماند به دست سربازان فرعون
کشته میشد و این چیزي جز خودکشی نبود. امام صادق(ع) فرمودند: در قائم(ع) سنتی از موسی بن عمران هست. عرض کردم: چه
سنتی؟ فرمودند: پنهانی ولادت او و غیبت او ... . 8 بعد از حضرت موسی(ع) یوشع بن نون به نبوت رسید. مردم از دعوت وي
استقبال کردند تا آنکه توانست به کمک شیعیانش حکومت را به دست گیرد. ولی بعد از ایشان دوباره محیط رعب و وحشت براي
مؤمنان ایجاد شد و پیامبران بعد از این پیامبر تا زمان حضرت داوود(ع) مخفیانه ابلاغ رسالت میکردند. لذا از اسم و زندگانی آنها
خبري نداریم ولی میدانیم که در هیچ زمانی، زمین از پیامبران و اولیاي الهی براي رساندن دین به مردم خالی نمانده است. امیر
المؤمنین(ع) میفرمایند: خدایا چنین است که هرگز روي زمین از قیام کنندهاي با حجت و دلیل، خالی نمیماند، خواه ظاهر و
آشکار باشد و خواه بیمناك و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی از بین نرود و به فراموشی نگراید. 9 حضرت داوود(ع) با کشتن
جالوت، طاغوت زمان خویش، حکومت را به دست گرفت و حضرت سلیمان(ع) را براي نبوت و خلافت بعد از خودش به مردم
معرفی کرد، ولی آنها به بهانۀ جوان بودن حضرت سلیمان(ع) اطاعت نکردند. حضرت سلیمان(ع) مخفیانه به تبلیغ دین پرداخت و
پس از مدتی با امداد غیبی به چنان قدرت عظیمیرسید که همۀ موجودات در خدمت ایشان قرار گرفتند. ایشان با این قدرت الهی
حکومت را در دست گرفت و این سندي شد تا مردم بدانند که خداوند میتواند اولیا و پیامبران خود را با قدرت خودش به
حکومت برساند، ولی آن را به اختیار و انتخاب مردم وا گذارده است تا آنها را در دنیا آزمایش کند. بعد از حضرت سلیمان تا
حضرت عیسی(ع) همه پیامبران در خفا به رسالت تبلیغ دین مشغول بودند. حضرت عیسی(ع) نیز مخفیانه متولد شد ولی تولد ایشان
به تولد امام عصر(ع) تشبیه نشده است بلکه تولد آن حضرت به تولد حضرت موسی(ع) تشبیه شده است. چون علّت مخفیانه بودن
تولد حضرت عیسی(ع) شرم و حیاي حضرت مریم(س) و ترس از اتهام به آن بانو بود ولی علّت مخفیانه بودن تولد امام عصر(ع)
همچون تولد حضرت موسی(ع) ترس از به قتل رسیدن توسط حکومتهاي طاغوت بود. حضرت عیسی(ع) نیز در رسانیدن دین و
معنویت به مردم مصائب زیادي را تحمل کرد تا اینکه حکومت وقت تصمیم به قتل ایشان گرفت و هنگامی که گروهی در تعقیب
وي برآمدند تا ایشان را به صلیب بکشند، ایشان با امداد الهی به آسمان رفت و از بین امت خویش غایب شد. بعد از حضرت
عیسی(ع) انبیاء الهی در خفا و تقیه زندگی میکردند. رسول اکرم (ص) نیز در سه سال اول به تبلیغ مخفیانه پرداختند و بعد از
آنکه دعوت خود را علنی کردند از طرف کفار مورد ستم و اذیت قرار گرفتند لذا تصمیم به هجرت گرفتند و هنگامی که به سوي
مدینه حرکت کردند، کفار در تعقیب ایشان برآمدند تا آن حضرت را به قتل برسانند. ایشان به غار نور پناه بردند و در آنجا مخفی
شدند. بنابراین روشن شد که انبیا نیز غیبت داشتهاند و غیبت ایشان در زمانهایی بوده است که گروهی قصد جان ایشان را میکردند
و ایشان براي حفظ جانشان که یک واجب عقلی و شرعی است مخفی میشدند و از بین امت خویش غیبت میکردند. غیبت امام
زمان(ع) نیز به همین دلیل بوده است؛ یعنی به خاطر حفظ جان مبارکشان؛ چرا که در زمان ائمه(ع) اختناق شدیدي حاکم بود و هر
چه که به زمان امام مهدي(ع) نزدیک میشد اوضاع بدتر میشد؛ چون همه میدانستند که حضرت مهدي(ع) متولد خواهد شد و
صفحه 22 از 62
ایشان حکومتهاي طاغوت را شکست خواهد داد و فرج شیعیان میرسد. لذا از زمانی که رعب و وحشت زیادتر شد ائمه(ع) نیز
بیشتر تقیه میکرند بهطوري که امام هادي(ع) خود را از بسیاري از یاران و شیعیان پوشیده میداشتند و جز تعداد اندکی از یاران
خاص آن حضرت ایشان را نمیدیدند. و هنگامی که نوبت به امامت امام حسن عسکري(ع) رسید ایشان چه با یاران خاص خود و
چه با مردم عادي از پشت پرده سخن میگفتند و کسی ایشان را نمیدید مگر هنگامی که آن حضرت براي رفتن به دارالخلافه از
منزل خارج میشد. 10 که در آن زمان طاغوتیان مترصد تولد حضرت صاحب الزمان (عج) بودند که به محض تولّد، ایشان را
بکشند لذا آن حضت(ع) مخفیانه به دنیا آمد و از همان ابتدا در غیبت بهسر بردند. ولی گاهی اوقات امام حسن عسکري(ع) ایشان
را به شیعیان نشان میدادند تا در تولد یافتن ایشان شک نکنند و بعد از امام حسن عسکري، امام زمان(ع) امامت را پذیرا شدند و با
تعیین نواب خاص، امر تبلیغ دین را کامل کردند و هر نوع شبهه اي در وجود و تولد خود را برطرف نمودند و بعد دوران غیبت کبرا
فرا رسید و ایشان فقط نواب عام را نصب کردند و از میان امت خویش غایب شدند. 1 1 3. مؤیدات این علّت غیبت : در عنوان قبلی
روایاتی را آوردیم که علّت غیبت امام عصر (عج) را حفظ جان و خون مباركشان میدانستند. علاوه بر این روایات، احادیث
دیگري این علّت را تأیید میکنند. گرچه این احادیث صراحتاً از علّت غیبت سخن نگفتهاند ولی از مضمون آنها، این علت فهمیده
میشود و به اصطلاح علمی با دلالت التزامی بر این علّت دلالت میکنند. مویّد اول: با بررسی روایاتی که دربارة تحریم بردن نام
امام زمان(ع) وارد شده است به این رهیافت میرسیم که علّت تحریم افشاي نام ایشان، شناسایی امام زمان(ع) توسط حکومت وقت
و در نتیجه به خطر افتادن جان شریف ایشان بوده است. لذا حرمت نام بردن اسم امام(ع) فقط مخصوص همان زمان بوده است. شیخ
تحریم تسمیۀ المهدي(ع) و سائرالائمۀ(ع) و ذکرهم وقت التقیه و » حر عاملی در کتاب گران سنگ خود، وسائلالشیعه بابی بهنام
11 دارد. که در این باب احادیثی را که بر حرمت نام بردن اسم امام(ع) دلالت دارند آورده است و از « جواز ذلک مع عدم الخوف
آنها علّت حرمت را خوف و ترس از ظالمان استنباط کرده است. و در بقیه زمانها که نام بردن اسم حضرت تهدیدي را در پی
ندارد، حکم به جواز کرده است. از جمله آن روایات، حدیثی است که از محمد بن عثمان العمري، یکی از نواب خاص
حضرت(ع) سؤال شده که: آیا امام زمان(ع) را دیدهاي؟ فرمود: بهخدا سوگند آري. بعد از آن از او پرسیدند: و اسم حضرت
چیست؟ محمد بن عثمان گفت: بر شما حرام است که از نام حضرت سراغ بگیرید و این حکم را نه از جانب خود میگویم بلکه
حکمی است از طرف امام عصر(ع) چون سلطان (حاکم وقت) چنین پنداشته که امام حسن عسکري(ع) از دنیا رفته و جانشینی تعیین
نکرده است. پس هنگامی که اسم ایشان شایع شود سراغ امام(ع) را میگیرد. پس از خدا بترسید و در این باره سؤال نکنید. 12
بنابراین تأکید از نام نبردن امام(ع) براي ناشناس ماندن ایشان و اختفاي محل ایشان از حکومت طاغوت وقت بوده است. و این
تأییدي است بر اینکه علّت غیبت نیز ترس از حکومت ظالمان و حفظ جانشان بوده است. در آن زمان اختناق سیاسی به قدري بوده
است که حتی سؤال از نام آن حضرت نیز حرام شده است. لذا غیبت کاملًا یک حرکت عقلانی و سیاسی بوده است. البته نام بردن
اسم امام(ع) علاوه بر اینکه براي امام خطر داشته است براي شیعیان نیز خطر داشته است. 13 لذا بعضی از علماي معاصر منع نام بردن
اسم حضرت(ع) را دائر مدار خوف بر امام(ع) یا خودمان دانستهاند. مؤید دوم: احادیثی که درباره محل سکونت امام زمان(ع) وارد
شده است به دو دسته تقسیم میشوند: یک دسته از روایات محل سکونت امام(ع) را دور از شهر و جایی که کسی در آنجا زندگی
نمیکند؛ مثل کوهها و بیابانها دانستهاند. براي نمونه امام زمان در نامه اي به شیخ مفید که گویا نگران حال آن حضرت(ع) بوده
است چنین نوشتهاند: ... اکنون در قله کوهی در مکانی ناشناخته سکونت داریم که اخیراً به خاطر افرادي بی ایمان بهناچار از
منطقهاي پر درخت به اینجا آمدهایم و به همین زودي از این محل به دشتی هموار که چندان از آبادي دور نباشد خواهیم رفت. 14
در این روایت علّت تغییر مکانشان را فرار از دست ظالمان اعلام کردهاند. به هر حال محل سکونت امام دور از شهر و اجتماع مردم
بیان شده است. دسته دیگري از روایات، محل سکونت امام زمان(ع) را در بین مردم، اما به گونهاي که شناخته نمیشوند، دانستهاند.
صفحه 23 از 62
امام صادق(ع) امام زمان(ع) را به حضرت یوسف(ع) تشبیه نموده و میفرمایند: امام غایب میان آنها گردش میکند و در بازارهاي
آنها راه میرود و پا روي فرش آنها مینهد، در حالی که آنها او را نمیشناسند تا آنکه خداي عزّوجلّ، به او اجازه دهد که خود را
به آنها معرفی کند... . 15 البته در این روایات بر ناشناخته ماندن امام(ع) تأکید شده است. یعنی اگرچه در بین مردم هستند ولی
بهخاطر گمنام بودن، کاملًا از دست ظالمان در امنیت بهسر میبرند. جمع این دو دسته روایات بر این است که دسته اول روایات
محل سکونت امام را در سالهاي اول غیبت تعیین کردهاند؛ یعنی چون امکان شناختن حضرت(ع) توسط حکومت وقت بوده است
لذا کاملًا دور از دسترس آنها و مردم زندگی میکردهاند ولی بعد از گذشت سالهاي متمادي که شناختن امام منتفی شده است امام
در بین مردم زندگی میکنند و این مضمون روایات دسته دوم است. به هر حال همه روایات بر اختفاي حضرت از ظالمان و
ناشناخته ماندن ایشان تأکید کردهاند؛ یعنی مسأله اصلی حفظ جان مبارکشان از دست حکومتهاي طاغوت بوده است و ایشان با
رعایت این اصل محل زندگی خود را تعیین میکنند. بنابراین، این روایات نیز بهگونهاي علّت غیبت و اختفاي امام زمان(ع) را حفظ
خون مبارکشان میدانند. مؤید سوم: بعضی از شیعیان با توجه به محبتی که به امام زمان(ع) دارند، همواره در جستوجوي حضرت
بودهاند و سعی کردهاند به زیارت ایشان نائل شوند. ولی بسیاري از آنها توفیق حضور نیافتهاند. با بررسی روایاتی که در این زمینه
وارد شده است به این نتیجه میرسیم که علّت ند ماهنمامه موعود شماره 49 پینوشتها : 1.المعجم الوسیط، چاپ نشر فرهنگ
، 4.شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2 . 3.شیخ طوسی، الغیبه، ص 332 . 2.شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 481 . اسلامی، ص 578
7.براي توضیح بیشتر ر.ك: همان. 8.شیخ صدوق، . 6.شیخ صدوق، کمالالدین، ج 10 ، ص 3 . 5.سوره بقره( 2)، آیه 195 . ص 345
. 9.ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، داراحیاء الکتب العربیه، ج 18 ، حکمت 143 ، ص 347 . کمالالدین، ج 1، ص 12
. 10 .ر.ك: علی بن حسین المسعودي، اثبات الوصیه (چاپ سنگی)، ص 263 ؛ شیخ عباس قمی، منتهیالامال، ج 2، ص 565
، 12 .همان، ج 16 ، ص 240 .237- 11 .ر.ك: شیخ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعۀ إلی تحصیل مسائل الشریعۀ، ج 16 ، ص 247
14 .السید حسن الشیرازي، کلمۀ الاءمام المهدي، ص 150 ، چاپ سوم، موسسه . 13 .ر.ك: القواعد الفقهیه، ج 1، ص 50 . حدیث 2
17 .شیخ مفید، الرساله الاولی فی . 16 .شیخ طوسی، الغیبه، ص 323 . الوفاء، بیروت. 15 .شیخ صدوق، کمالالدین، ج 1، ص 145
19 .محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52 ، ص . الغیبۀ، ص 14 ، تحقیق علاء آل جعفر، چاپ دوم. 18 .شیخ طوسی، الغیبه، ص 329
. 23 .بحارالانوار، ج 51 ، ص 152 . 22 .شیخ طوسی، الغیبه، ص 334 . 21 .سوره انبیا( 21 )، آیه 35 . 20 .سوره نمل( 27 )، آیه 40 .113
25 .سلیم بن قیس هلالی، اسرار آل محمد(ع)، ترجمه اسماعیل انصاري زنجانی خونیی، . 24 .همان، ج 52 ، ص 92 ، حدیث 7
29 .ر.ك: ناصر . 28 .سوره مائده( 5)، آیه 101 . 27 .همان، ص 294 . 26 .ر.ك. همان، ص 182 . انتشارات دلیل ما، چاپ دوم، ص 160
30 .شیخ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعۀ، قم، مؤسسۀ . مجله مکتب اسلام، سال هجدهم، شماره 6 و 7 ،« مقاله تقیه » ، مکارم شیرازي
32 .براي توضیح بیشتر ر.ك. مهدي . 31 .همان، ج 16 ، ص 222 . الالبیت لاءحیاء التراث، ابواب الامر والنهی، باب 31 ، ص 234 ، ح 2
35 .ابن . 34 .بحارالانوار، ج 46 ، ص 20 . پیشوائی، سیرة پیشوایان. 33 .ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج 3، ص 406
36 .طبرسی، الاءحتجاج، نجف، المطبعۀ المرتضویه، . قتیبه دنیوري، الاءمامۀ و السیاسۀ، مکتبه مصطفی البابی المجلسی، ج 1، ص 186
38 .شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، . 37 .صحیفه سجادیه، ترجمه صدر بلاغی، تهران، حسینیه ارشاد، معاصی 49 ، ص 610 . ص 161
40 .ابن کثیر، . 39 .مسعودي، مروج الذهب، بیروت، دارالاندس، ج 3، ص 253 . بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 1، ص 225
42 .شیخ صدوق، . 41 .شیخ مفید، الاءرشاد، قم، مکتبه بصیرتی، ص 298 . البدایه و النهایه، بیروت، مکتبه المعارف، ج 10 ، ص 72
. 43 .شیخ مفید، الارشاد، قم، منشورات مکتبه بصیرتی، ص 310 . علل الشرایع، قم، منشورات مکتبه الطباطبائی، ج 1، ص 226
46 .مسعودي، إثبات الوصیۀ، . 45 .بحارالانوار، ج 50 ، ص 185 . 44 .اربلی، کشف الغمۀ، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، ج 3، ص 175
. الطبعۀ الرابعه، نجف، المکتبه الحیدریه، ص 243
صفحه 24 از 62
عمر با برکت